دوشنبه ۳ دی
خواب و بیداری شعری از سعید پورمراد
از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ ۱۹:۰۰ شماره ثبت ۳۴۱۴۸
بازدید : ۳۲۸ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب سعید پورمراد
|
خواب و بیداری
تو رو خدا سکوت، فقط ببر صداتو
هیچی نگو ببند، تمام لحظه هاتو
تو رو به مهربونیت، به جون عشق جونیت
به هرکی میپرستی، تنهام بذار با دوریت
چیه صدات میلرزه، شرمساری و شکسته?
چه خنده کثیفی،گذشته ها گذشته?
چیه سراغ گرفتی، باز تو دلت چی کاشتی
چی شد عزیز جونیت، باز یکی قال گذاشتی?
یادت میاد چی گفتی، حرفهای پشت گوشیت
خسته شدی شکستی، قلبمو عین گوشیم
اصلا ببین فدات شم، قربون اون صدات شم
برو که بی هوات شم، نزار که باز خراب شم
ببین همه میخندن، حرف میزنم میترسن
به جون تو دیونن، راستی به کی می خندن?
تابلو و رو سیاهم، هو میکشن به آهم
همه میگن دیونه، از بس که چشم به راهم
بابا اصلا تو پاکی، آخر بچه خاکی
منم سیاه و وحشی، یه دیو بچه لاشی
باشه قبول تو خوبی، عوض شدی میمونی
ببین دلم ولم کن، نخواه نگو میتونی
شبها همش تو کوچه، عین سگها بی لونه
روزام که روز نميشه، همش یه آب رو گونه
میگن برم زیارت، شفا میدن با حاجت
آخه شفام تو هستی، به کی بگم شکایت
یه بار زدم به دریا، دل رو با کلی رویا
خواستم بشم شبیهت، نشد با کلی دعوا
بشم کثیف و وحشی، شبیه مار زخمی
اخه نشد فدات شم، بازم شدم یه مخفی
راستی الان تو دستش، دست منو میگیری
عکسهای توی گوشیت، اصلا روزی میبینی
گفتی یه روزی داشتیم، از جون و دل میخواستیم
گفتی واسم میمردی، چی شد چرا نخواستیم
دست میکشه موهاتون، ناز میکنه لبهاتو؟
تو رو به جون چشمات، کول میکشه غمهاتو?
هر وقت دلت میگیره، غم تو دلت میشینه
اونم شبیه چشمام،اشکهاتو زود میبینه?
شبها شده بخوابی، نگات کنه نخوابه
راستی مریض بشی چی، وای نکنه بخوابه
شده یه روز بمیره، از بس تو رو نبینه
مرگی شبیه جسمم، تو رو تو خواب ببینه
ببین اصلا ولش کن، از این سراب جدام کن
دیگه نیا بخوابم، تو رو خدا رهام کن
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.