دوشنبه ۳ دی
خیانت شعری از سعید پورمراد
از دفتر مثنوی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۴ ۰۰:۵۸ شماره ثبت ۳۹۵۳۵
بازدید : ۸۳۷ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب سعید پورمراد
|
ای فاتح قلبم سلام، باز دارم یک کلام درد دل نیست قصه نیست، گوشه حرفیست وسلام دوش بودم بین راه،خسته و گم گشته راه نیش زهری چشم دید، پود گشتم همچو کاه دور بودی از برم، دیدمت اما ندیدی پیکرم دست در دست دگر، خرد گردید کل دنیا بر سرم گوشه حرفی را شنیدم من خموش لال گشتم لال دیدن، همچو موش گفتی از دنیا نداری یاوری نیست از بهر تو عشق و باوری آنچنان دستش گرفتی چنگ چنگ مات ماندم خشک گشتم همچو سنگ خواستم آیم جلو حرفی زنم دادو فریادی، کتک کاری کنم شک بردم این تویی یا آن تویی چشم را شکم گرفت گشتم تهی آن همه حرف و کلام و قصه ات گو دروغ است شعر ها و غصه ات؟ از قضا چشمت به چشمانم فتاد رنگ بی رنگ به رخسارت نهاد دست و پایت گم گشت آواره وار پر تعجب گیج و مبهوت، دیوانه وار پس زدی دستش به سویم پرشتاب پر ز خواهش، شرمسار از این نقاب هیچ نگفتم هیچ ندادم پاسخی ای عجب باز هم تو گفتی راسخی حاج و واج و گیج ماندم، گیج و مات دور گشتم دور از ننگ و صدات
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.