راه افتاده روی ریل زمان
ترن ِ نسلهای دیوانه
نسلهای رپ و کراک و حشیش
نسلهای ز اصل بیگانه
***
نسلهایی که اکس و سکس از راه
کرده بیرونشان رذیلانه
مرد اقدامهای زیر جُلی
کارهای بد ِ عجولانه
***
همه مصرف کننده ی اوّل
خوره های وجود یارانه
روز و شب توی «کافی نت» ها ول
بتشان دستگاه رایانه
***
پدر و مادر از اذیتشان
جای آنها فراری از خانه
تن ِ لشهای متّکی به پدر
دل مادر شکسته خصمانه
***
شاعری زین جماعت عوضی
با من آمد شبی به کاشانه
تا به قول خودش مصاحبه ای
شود انجام دبش و جانانه
***
بردمش در اتاق و هی کردم
بر وی اکرامهای مردانه
بین اعمال مستحبی شعر
که بود فرض بین کهنه - نوی
گفت:یک شعر ناب پست مدرن
دیشب الهام شد به من یهوی!
باید این شعر را چو نقل و نبات
بگذاری توی دهان بجوی
یک جهان ارزد این نفیسه ی ما
از شماها نیرزد ار به جوی
از خلایق بزاق جاری ساخت
چون غذاهای مرشد چلوی
عقبی گر که لقمه ای زان خورد
حظّ وافر از آن بَرَد جلوی
***
گفتمش: ای پسر که در شعرت
حرفهای رکیک می گویی
مال ما را شمرده زشت و پلشت
مال خود جمله نیک می گویی
مال ما «هشت ِ خشت» می شمری
مال خود «آس ِ پیک» می گویی
***
سر ِخود گیر و راه خود طی کن
شتر لوک ِخویش را پی کن
آب حوض حیاط شیطان را
توی ساغر به نیّت می کن
هی بخور آن قدر که مست شوی
بعد هم مثل نرّه خر قی کن
***
تو نه محمودی و نه مسعودی
شاعر بی سواد مطرودی
به سراب شراب افتادی
زابتدا عاقبت به شر بودی
***
همه ی آرزوت این بوده ست
که شبی با ایاز صبح کنی
کی؟ کجا؟ اهل دین و ایمانی
که بخیزی نماز صبح کنی
***
برو زین خانه ، ورنه می کنمت
هجو در شعر و نثر فاخر خود
تو بگو شعرهای پست مدرن
بعد از این با زبان قاصر خود
***
رفت و دیگر ندیدمش حتّی
در شب شعر یا که انجمنی
این سزای کسی بود که کند
پای خود توی کفش همچو منی
***
شاعران جوان این دوران
اقل اینگونه فاقد ادبند
من نگویم ، به قول شیخ عرب
مهلک العقل و هالک العصبند
گر کسی را ز خود نیازارند
فکر آزار خویش روز و شبند
خبر آمد که در مسابقه ها
اوّلین فرد از در عقبند
زین گروه قلیل بدعملان
خوش عمل ها هماره در عجبند
هان بگو بالعشیّ والابکار
و قنا ربّنا عذاب النّار.