يکشنبه ۲۷ آبان
شعر آزادي پيشكش به ماموستا شیرکوه بی کَه س شعری از ژاکان باران ملکشاهی
از دفتر پاييز بي انصاف نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۳ ۱۳:۳۶ شماره ثبت ۳۳۵۰۱
بازدید : ۱۹۱۲ | نظرات : ۳۰۷
|
دفاتر شعر ژاکان باران ملکشاهی
آخرین اشعار ناب ژاکان باران ملکشاهی
|
"آزادي"
آزادي
اين واژه ي ويرانگر
مثال تاعونِ تمامِ دوران
رونده به هر شهر و ديار
رود و روستا؛
ارمغانش خفقان ، نابودي...
.
.
.
آزادي
اين جلادِ عصانگر
كه مكنده ايست
مثال مرداب
و خود در چنگال خاك
چون روز ميرنده
اسير در سر و ته يك شب
.
.
.
آزادي
اين دورويِ كثيف
دست هايش شاخه ي سبز
لبخندي مليح بر لب ...
در جيب اما
ميله هايي سرد ، زنداني نمور
شلاقي زرد
"كاك باران كورد ملكشاهي"
شعر آزادي پيشكشي هرچند كوچك به ماموستا شیرکوه بی کَه س
اين شعر گرفته از يكي از اشعار ايشان مي باشد
شاعر مبارز و آزادی خواه کورد، تولد: دوم ماه مه ۱۹۴۰، سلیمانیه عراق – مرگ: چهارم اوت ۲۰۱۳ ، سوئد.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.