برای شاعری احساس کافی نیست
ومشتی واژه های خاص کافی نیست
مگر احساس باشد با عمل همراه
سخن از نرگس و از یاس کافی نیست
درین عرصه هزاران مایه می خواهد
فقط انقاص یا قرطاس کافی نیست
برای عکس خوبی ؛داشتن؛یک ژست
قلش؛دروربین ویک عکاس کافی نیست
اگر حال تو خوش باشد شود عالی
که لبخند از سر وسواس کافی نیست
برای عاشقی و عشق ورزیدن
زن عشوه گر و رقاص کافی نیست
مگر با همسری از جنس آیینه
فقط آرایش و الماس کافی نیست
اگر خواهی به دست آری حقیقت را
همایش یا فقط اجلاس کافی نیست
تو باید نقش گردی در دل هر کس
سخن ازجمع آس و پاس کافی نیست
بیا درمانگری کن با کلام خود
بیان غم تب و آماس کافی نیست
اگر اهل عمل باشی؛پسندیده است
سخن از بذر و بیل و داس کافی نیست
چه فرقی می کند اهل کجا باشی
چه داری ارث یا میراث کافی نیست
اگر خواهان تو فیقی در این بازار
فقط عرضه کنی اجناس کافی نیست
رضایت مندی هر مشتری شرط است
فقط مقدار یا مقیاس کافی نیست
شرایط را فراهم کن مهم این است
کنی حال خوشی احساس کافی نیست
تو می خواهی اگر باشی در آرامش
فقط باغی پر از گیلاس کافی نیست
در عالم جلوه های بیشماری هست
فقط باشی تو یک غواص کافی نیست
به هر جا می روی کشف جدیدی کن
سفر از هند تا تکزاس کافی نیست
درون خود برو خیلی تماشایی ست
نباشی روی خود حساس کافی نیست
خروس اینجا دمش پیداست فکری کن
قسم بر حضرت عباس کافی نیست
و راز بی شماری زندگی دارد
نفس تنها برای ناس کافی نیست
به هنگام عیادت کردن از بیمار
فقط کمپوت آناناس کافی نیست
پذیرش را ببر بالا! پذیرش را
گریز از هر خدانشناس کافی نیست
سفر لازم شود در عمق خود گاهی
سفر با پاس یا ارباس کافی نیست
نداری با خودت وقتی هماهنگی
اگر شش هم بیاید تاس کافی نیست
به عاریت نگیر از هیچ کس چیزی
فقط از مردم نسناس کافی نیست
محمدرضالطفي💐