يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب وحید کاظمی
|
به نام پروردگار
سلام دوستان این ترانه بر روی ملودی نوشته شده و قصه تلخی از روزگار پیری و تنهایی رو بیان میکنه این ترانه ترجیح بند نداره و میشه گفت آهنگشم یه جورایی راکه و خواننده از ابتدا تا انتهای موسیقی با آهنگ همراه میشه و میخونه برای همین این ترانه کمی بلندنوشته شده
خوشحال میشم نظراتونو بخونم
........
یه کاغذ مچاله، سر کوچه ی ما،، چه آروم نشسته
چشاش خیره مونده ، کثیف و برهنه ،،چه بی جون و خسته
توی برگ برگش ،هزارتا لغت هست و قلبش،، پر از درد
یه کاغذ مچاله ،یه روزنامه پیر ،همه رنگ و روش زرد
یه روزی رو برگاش همه تیتر و مطلب، پر از عکس و اخبار
حالا پیر و داغون سر کوچمونه، کسی اونوهرگز ، نمیبینه انگار
توی خاطراتش دروغا ممتد ،تو بخش سیاست شنیده
عجب قصه هایی ،روزا وشبایی، حوادث، حوادث رو دیده
شعارای کاذب ، یه مشت وعده ی پوچ، هنر تا به ورزش رسیده
یه گوشه اش یه عاشق، شماره تلفن ، با یک قلب و یک تیرکشیده
نیازمندیاشم پر از خطه خودکار، جوونی که میگشت پی کار
یه جدول تو مغزش، پره از سوالو، یه تبلیغ واسه ترک سیگار
همه صفحه هاشو، گرفتن ازش اون، نمیتونه تنها بخوابه
یکیش موشکی شد، یکیش شعله ور شد ، یکیش جلده روی کتابه
یه روزنامه ی پیر ، چه داغون و دلگیر ،روی صورتش گرد و خاکه
یه روز حکم پرده واسه شیشه ها بود ، حالا از تن اون هزار شیشه پاکه
یه روزی تنه اون ، شدش سفره ی نون ، واسه ما جوونا
حالا چشم به راهه، یه دونه رفیقه ،کجان مهربونا
یه روزنامه ی پیر، یه تاریخ گذشته ، داره روز اون تیره میشه
به روز نامه هایی ،که مردم خریدن ،با بغض و باحسرت ،خیره میشه
نشسته سر کوچه ی ما، لب جدولی ،پیر مردی
به کاغذ مچاله خیره مونده،ولی تو به این صحنه دقت نکردی
تو مغزش یه نیم قرن روزنامه هست وتوی خاطراتش هزاران خبر
کدوم دردشو من برا تو بگم، خودت قلبشو دوره کن یک نظر
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.