چندیست من کلاً اسیر شعرنابم
هر روز و شب، هر لحظه گیر شعرنابم
با تبلتم یک خلوت جانانه دارم
یخ بسته ای در زمهریر شعرنابم
با این که در خونم ندارم چاپلوسی
من مخلص اسم مدیر شعرنابم
وقتی شبیه بره آهویی غریبم
تا او میاید ببر و شیر شعرنابم
من آخرش یک روز پای تبلت خود
جان می دهم وقتی که پیر شعرنابم
با تشکر ویژه از سیدحاج فکری احمدی زاده(ملحق) مدیر شایسته و مدبر شعرناب