سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        بُعد درد

        شعری از

        حسین راستگو

        از دفتر سرنوشته ها نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۵ مهر ۱۳۹۳ ۰۷:۲۱ شماره ثبت ۳۰۳۶۰
          بازدید : ۶۳۹   |    نظرات : ۲۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        بر لب سنگ بلندی
        تنهاست
        سوی شهر است  و به او می نگرد
        به چراغانی یک دشت چراغ
        حسرت از نور رخش می بارد
         
        جیرجیرک  چه سوالاتی از او می پرسد :
        -از کجا می دانی
        هر کدام از آنها
        مثل تو تنها نیست ؟
         
        -به خودم شک دارم
        من چراغم یا نه ؟
        نور دارم یا نه ؟
         
        ...
         
        -جیرجیرک خوابی؟
        -نه هستم ... ساکتم در فکرم  ... تو مرا می شنوی؟
        -بله من می شنوم
        -جیر جیرم را هم؟
        -جیرجیرت را هم!
        -من تو را می بینم ، تو مرا می شنوی
        تو خود خورشیدی!
        اعتمادیت به گفتار من نالان نیست ؟
        -راستش دوست من
        من تو را ساخته ام
        تو هم از ذهن منی !
        حشرات رُسیِ سرخ ِبیابان اصلا
        جایشان پیش من این بالا نیست
         
         
        بعد از آن گفت و شنود
        تا ته دشت  کسی جیر نگفت...
         
        -راستی پس چه شده ، که در این خاک پر از مور و ملخ
        خواندن زنجره  موقوف شده !
        نکند دشت  منم ؟!
         
         
        به خود آموخت که خاموش شود
        خلق ، خاموش شدند !
        شبشان رنگ سیاهیش پرید
        و فراموش شدند
         
         
        در فضای عدمش وزن شدند
        خالیِ خالیِ خالی شد و بی وزن شدند
         
         
        از سه بُعدِ خالی
        جوهری می جوشد
        محور ابعادم
        درد میگیرد و بُعد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7