در باز شد
آسانسور رسید
ماشین رسید
لباس تنم نیست
در باز شد
کنسرو ماهی
دندان هایم کجاست
در باز شد
هجوم بردند داخل
برگه های امتحان را دادند
مدادم کو
دستم کو
مغزم کو
در باز شد
نشستم
در باز شد
گریه کردم
ای کاش در باز نمی شد
تا مقصر باشد
ای کاش مشکل همین بود که همه می گویند:
"درها بسته است !"
در باز شد
ترسیدم
از خواب پریدم
دوباره در باز شد
دوباره ترسیدم
دوباره از خواب پریدم
باز هم در باز شد
باز هم ترسیدم
باز هم از خواب پریدم
...
در باز شد
زیر پایم
سقوووط می کنم
دستاویزی نیست
زنگ را می زنم
در باز می شود
داخل نمی روم
اصلا در ها برای وارد شدن نیستند
برای این هستند که بزنیمشان
حتی اگر باز باشند
و مثل طلبکار ها پشتشان بایستیم
تا کسی بیاید
در باز می شود
نگاهم می کنی
نگاهت می کنم
حرکت نمی کنی
حرکت نمی کنم
اصلا در ها برای وارد شدن نیستند
برای این هستند که بزنیمشان
و مثل طلبکار ها بایستیم
تا کسی بیاید
در باز می شود
خودم را پرتاب میکنم
در باز می شود
خودت را پرتاب می کنی
در یک لحظه
دردم می گیرد
وقتی از میانم عبور می کنی و از میان تو عبور می کنم
درونم را می بینی
درونت را می بینم
درِ قلبم باز می شود
درِ قلبت باز می شود
در باز می شود
تا مرز تو نزدیک می شوم
لبم را به لبت نزدیک میکنم
مواظبیم که درد نیاید