سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      مکتوب ناخوانای بودا

      شعری از

      عباسعلی حسینی (آتش)

      از دفتر از حریم نی نوع شعر دلنوشته

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۳ ۱۳:۱۳ شماره ثبت ۲۹۶۹۳
        بازدید : ۴۵۴   |    نظرات : ۱۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر عباسعلی حسینی (آتش)

       مکتوب ناخوانای بودا 
      مدت هاست تنفس را در هوای آزاد گم کرده ام و حزنی که غربت غمگینانه اش تمام لبخندم را پر کرده است مرا به صلیب می کشد. مدت هاست نفس های من عاریه ای شده اند و دم زجرآور گنجینه ای از تاریخ درد که احساس عجیبی داشت در رگ هایم می خزند. مدت هاست لوح جانم را فسرده یافتم و رمق قلمم را خشکیده. دیری است که دیگر تاریخ را نمی نویسم و فکر را در بقچه ای کنار کلکین تنهایی نهاده ام .
      رخوت سکوت ظالمانه شب، آهنگ دلنوازی است که خلوت سالکانه مرا مرحم زخمی است. هوای دلم ابریست. نه غیرت بارانی ام هست و نه شور و شوق بهاری. 
      ذهنم به شدت آماس کرده ، احساس می کنم تمام حوادث دنیا در ذهن من اتفاق می افتند. بسیار گذرا می آیند و می روند بی آنکه لحظه ای با هر بهانه ای که شده درنکی.
      ذهن راستم در مسیر گردآلود بامیان سیب می چیند و تبسم آرام کوهبند را به خاطر می آورد و ذهن چپم در سرک های نیویورک چکر می زند. گاهی طالبان مرا انفجار می دهند و بر جنازه ام نماز می گذارند. پاره های پیکرم را روی زمین خدا پخش می کنم. اندیشه ام را به همسایه ها می فروشم و در و گوهرم را به آن سر دنیا.
      مرا در نمایشگاه ها به دار می آویزند و قصه رنجم را جایزه می دهند. 
      مادرم می گفت: احساسم را میان ورق هایی از تاریخ دفن کرده بود وقتی پدرم مرا به پیشگاه خدایان قربانی می کرد. 
      شب ها دیوی از سرحداتم می گذرد و کسی حق اعتراض ندارد. پرواز پرستوها ممنوع است و هیچ چیز انتخابی نیست. الفاظ برهنه بی هیچ رویی سوار بر مفکوره آدمی است و شعار آزادی قدیمی شده است.
      نغمه ها بی دلیل می میرند اما سکوت من هنوز پر از مفهوم است وقتی رقص قلم اندرون خسته ام را می شوید و سرشک اشکی صورتم را نوازش می دهد.
      سرطان 90- آنکارا
      ۱۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0