يکشنبه ۲۷ آبان
قهقرا شعری از علی نعیم
از دفتر هاله غم نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۴۱ شماره ثبت ۲۹۰۰۵
بازدید : ۶۵۲ | نظرات : ۱۹
|
|
جانا بیا به کلبه مهر و وفای من
درد نهفته بین غم بی انتهای من
من زخم دیده ماهی دریای ظلمتم
زهرابه آب و خون جگر شد غذای من
خوش بود روزگار به کامم دریغ و داد
غافل از آن که سیل ستم از قفای من
دل دادم از برای رفیقان مدعی
تزویر دام و تیغ جفا شد جزای من
مجذوب وهم گشتم و سرگشته پری
زین خوش خیالیم چه جفا شد سزای من
آنقدر در حصار ستم دست و پا زدم
از دست رفت طاقت من هم قوای من
سوسو زند گر اختری اندر سما شبی
اشک ترش چو جوی بود از نوای من
ای خفته در اعامق تاریک قهقرا
بیدار باش تا شنوی این ندای من
کس مرحمی به زخم دل ما نمی نهد
من مرحمی برای تو و تو برای من
ای فصل سرد و سوز امان یک نفس مرا
تا که به سر رسد غم بی انتهای من
عمرم شدو امید وصال از دلم نرفت
شاید به آرزو برساند دعای من
گر بسته شد لبان تو صبری نما "نعیم"
روزی کند برای تو یاری خدای من
...
علی نعیم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.