يکشنبه ۲۷ آبان
قاصدک شعری از علی نعیم
از دفتر هاله غم نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۳ ۰۰:۰۷ شماره ثبت ۳۲۴۶۵
بازدید : ۵۵۳ | نظرات : ۹
|
|
بغض می آید برون ازسینه غم گشته ام / بهت می آید برون از دیده های خسته ام
قاصدک هارفته اند از سرزمین هستیم / دور گشتند از برم تنهاو بی کس گشته ام
هق هق این ناله های آتشین ازدل بود/ سیل اشکم بین به دریای جنون پیوسته ام
قاصدک درد مرا حس میکنی ؟ من خسته ام / از ازل باسوز و ساز دهر پیمان بسته ام
دیده ام ازبس جفا از زشتی و ریب وریا / رشته الفت کزان بیدادها بگسسته ام
ننگ برافکار واهی وسخنهای گناه/ ننگ بادا بردل پرکینه کز آن رسته ام
من به دریای جنون جورغرقم کو که یار / دست گیرد ازمن و گویا زیادش رفته ام
قاصدک تنهارفیق هرشب وروز من است/ راز دل راسالها من ازبرایش گفته ام
گفته بودی تا قیامت همرهم خواهی تو ماند/ رفتی و دست از وصالت تاقیامت شسته ام
لیک ازبهر وصالی بس چنین دشوار باز / درسکوت مبهم این کلبه ام بنشسته ام
اشک می غلطد زمژگان بررخم ازغم (نعیم )/ تاکه روزی روشنی آید،بران دل بسته ام
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.