مي بارد باران اشك، از ديده ها هواي دلها ابري است ابر غم، سياه است و غم بار چهره آدمها پژمرده و زار دستهاي مناجات بلند است اين شبها، شبهاي بلند قدر است پرچم هاي سياه بر در و ديوار زده اند از ماتم و فقان بر سر زده اند شب اَحياء نزديك است شب ضربت خوردن امير مومنان است نوحه مي خوانند آدميان و ديده ها پر خون بر اميري كه سجاده اش گشته است گلگون سرخ گشته از اشك ، ديده ها درياي طوفاني است چهره ها شب تار را خيال به صبح رسيدن نيست مرغ شادي پر كشيده ، به جز ماتم نيست در عرش خدا هم سوگواري است ملائك مي گريند و مرثيه خواني است
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.