يکشنبه ۳۰ دی
|
دفاتر شعر وحید خانمحمدی (ياور)
آخرین اشعار ناب وحید خانمحمدی (ياور)
|
شاید شاعر نباشم اما
از جان مینویسم:
.............................
اینگونه بگو سهرابم
به سراغ من اگر می آیی
نرم و آهسته نیا
تیشه ای گیر به دست
فریاد بزن داد بکن
بخت بیچاره ی من در خواب است
شاید بیدار شود
نگرانم تو نباش
چینی نازک تنهایی ِ من
آنچنان نیست که تو میدانی
تو بزن ریشه ی احساس مرا
تو که عادت داری ،
به زدن تیشه بر این تنهایی
اشک های تو کم از
زاری ِ هر روزه ی تمساح که نیست
من فقط بازی ِ
چشمان تو را میبینم
و از آن دل که در آن
جای ابلیس و خدا فرقی نیست
خبرم نیست بدان
تو بر این دل
تو بر این عشق
تو بر این زاده احساس
چه رواها که ندیدی مه رو
چه بگویم به تو من
مثل کوبیدن آن آب زلال
در ته ِ هاون بی عاری هاست
نه چرا تیشه بگیری بر دست
خنجری زهر آلود
که توان کاری زد
زخم بی مهری را
به کف ات گیر
به سراغ من ِ تنها تو بیا
دل ِ من در مشتم
سینه ام بشکفته
منتظر میمانم
زحمتت کم بانو
من که عادت دارم...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.