چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ وادی جنون شاعر وحید خانمحمدی (ياور)
|
|
دگمه های پیراهنت
کلیدی ست
قفل لبانت را...
|
|
|
|
|
مُردن به خواب تو
می ارزد به
جان دادن در
بستری از پر قو !
|
|
|
|
|
هوس ، کودکی می شود
بی دندان
نیاز ، سیر میشود از نوشیدن...
|
|
|
|
|
سکوت
فاجعه ای بیش نیست ....
|
|
|
|
|
نازنینم !
درد دارد دلتنگ شوی
آغوشی را
که حتی امیدی نیست
به داشتنتش...
|
|
|
|
|
سکوتم را باور نکن
شاید دروغی ست
پشت فریادهای
پنهان شده در دردهایم !
|
|
|
|
|
میخواهم
نجابت پیرم را
حتی معصومیتم را
طعمه کنم بر
گرگ گرسنه ای بی دندان...
|
|
|
|
|
لمس تن ِ تو
جشن ِ
باور و تسلیم است !
|
|
|
|
|
وقتی
چنگ میزنی
خواستنم را ...
|
|
|
|
|
وقتی آغوشی
در کار نباشد مرا...
|
|
|
|
|
نازنینم
تقصیر از تو نیست
مترسکی که
عاشقانه دل بندد بر کلاغی...
|
|
|
|
|
بگذار
در چشمانت
آشیانه کنم...
|
|
|
|
|
ساعت عاشقی های من
کوک شده بر مدار ِ
چشمان ِ تو...
|
|
|
|
|
شاید خنده
بر صورتم شاهکار ِ
خلقت باشد...
|
|
|
|
|
هر روز منم و
ریل های سراسر امتداد
و روح سرد آهن
که هیچ وقت مرا
به تو نرساند...
|
|
|
|
|
" تو "
بی رحم ترین
قاتل دنیایی !
|
|
|
|
|
دردهای من
گفتنی نیست !
حسش کن
دست بر شانه هایم بگذار...
|
|
|
|
|
حتی خیالش
می لرزاند لبانم را...
|
|
|