سه شنبه ۱۹ فروردين
اشعار دفتر شعرِ رسوایی شاعر وحید خانمحمدی (ياور)
|
|
تنهایی
نیشخند روزگار را
از رو می برد نازنینم !!
|
|
|
|
|
آشوبم !!
رهایی ام تویی...
|
|
|
|
|
وقتی ندارمت
دروغی بیش نیستم...
|
|
|
|
|
درد ِ من
بی درمان است بدان !!
حتی طبیبان ، امیدشان
در نا اُمیدی جان میدهد...
|
|
|
|
|
من عابر بی گناه ِ
دشت گناهم
چشم بر هر که
باز میکنم به نیاز
مدارایی نیست در کارش...
|
|
|
|
|
رمضان آمد و
دل باب ِ خدايي بگشود
آسمان رنگ دگر شد
چهچه مرغ صبا
گوش فلک را کر کرد....
|
|
|
|
|
کو از آن لحظه که
شاعر میگفت
" یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم "
|
|
|
|
|
اینگونه بگو سهرابم
به سراغ من اگر می آیی
نرم و آهسته نیا...
|
|
|
|
|
بار خدایم
ای ساقی عشق
دمی مهمانــم باش
بساط عیش فراهم است
|
|
|
|
|
هر روز ِ خدا
عکست را قاب میکنم
امروز یکی
فردایش دیگری را
میخ میکنم بر دیوار دلم...
|
|
|
|
|
عاشقانه هایم را
چه آمده ؟
کسی سراغش را میداند
|
|
|
|
|
احساس که
ساختنی نیست نازنین
تو برایم بنواز بانو...
|
|
|
|
|
چه فرقی میکند
برای تو
این روزهایم تلخ باشد
یا تلخ تر...
|
|
|
|
|
میدانی
آنقدر محو توام
گاهی فراموشم میشود
زندگی ام سر به سر
خیالات است و بس
|
|
|
|
|
آتا جان
ای عزت لی وقارلی داغـــــیم
آتا جان
ای اینسان گئیـــملی تانری جیلوه سی....
|
|
|
|
|
باران که آمد
خیابان های شهر
گریه کردند ،
غربت چشمانم را...
|
|
|
|
|
تو اتفاقی نو بودی
اتفاقی که
آمدنی را برایم
معنی کرد با رفتنش...
|
|
|
|
|
مادرم
زیبا بانوی دنیای مهربانی ها
چه کنم که اشک
بر دیده سنگینی میکند
وقتی چشمانم
قامت
|
|
|
|
|
ای خوبم به فریادم برس
من جدا افتاده ی این خاکم
باور کن مرا...
|
|
|
|
|
در این دریای طوفانی
که نامش عشق
سکان است
تویی آن ناخدای
عاشق و سرمست...
|
|
|
|
|
امروز اینجا
برهوت نفس است
خفگان خوشبختی
شور سرمستی را
سر بریده اند بی شرمانه...
|
|
|
|
|
دلتنگی
لبیک بر فاصله هاست !!!
|
|
|
|
|
و امروز ساعت ،
ضرب آهنگ مرگ مینوازد
کلاغان
بدرقه ام میکنند ،
به گورستانی متروک...
|
|
|
|
|
بهانه ی من
برای نفس کشیدن
طاقچه ی دلت را
من به قربان
پنجره چشمانت را باز کن
صدایم نمی
|
|
|