پنجشنبه ۲۹ آذر
|
دفاتر شعر وحید خانمحمدی (ياور)
آخرین اشعار ناب وحید خانمحمدی (ياور)
|
در این دریای طوفانی
که نامش عشق
سکان است
تویی آن ناخدای
عاشق و سرمست
منم آن سرنشین ،
آرام و دلداده
دلم از شوق روی تو
چنان بی تاب دریا شد
که در این کشتی و
دریای طوفانی
بجز عشقت نصیبم نیست
بجز چشمان چون ماهت
شبم را شب چراغی نیست
کمی آرام شو جانم
که آرامم تویی آرام
چنان من طاقتم طاق است
که بودم بر نبودنت نیست
من ، نبودم بر نبودت
استواری میکند هر دم
تو باش و چهره بنمای و
تنت را بر تنم
چون زورقی افتاده بر دریا
رها و نا خدا گردان
ترنمها در این دریا
برایت ارمغان دارم
بهشتی را برایت رو نمایم من
سراسر شور و شوق و نور
خدا داند که من
در این دل مسکین
برای تو
برای تو
چه ها دارم ، چه ها دارم
تو آرام منی
آرامش شبهای پر کابوس ِ
این روح و تنی
دمی با من بیاسا
دل به لب برگیر و
هر چه میخواهی
به چشانم بگو
کافیست...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.