پنجشنبه ۲۹ آذر
هم آغوش رویا... شعری از وحید خانمحمدی (ياور)
از دفتر رسوایی نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۳ ۱۴:۰۸ شماره ثبت ۲۶۹۰۴
بازدید : ۵۲۹ | نظرات : ۱۹
|
دفاتر شعر وحید خانمحمدی (ياور)
آخرین اشعار ناب وحید خانمحمدی (ياور)
|
میدانی
آنقدر محو توام
گاهی فراموشم میشود
زندگی ام سر به سر
خیالات است و بس
چه خوش باورم من
حتی صدایت را هم ندارم
چه بماند آغوشت را
مگر میشود بی تو
با لشگری از عقده ها
تن به تن جنگید
تمام باور هایم
هر لحظه رنگ میبازند
اما چاره نیست
سرنوشت ، مرا
هم آغوش تو نه
هم آغوش رویا میخواهد
بگذار آسمان دیارت
رقص سرمستی کند
آسمان ما دلگیر است
تو خوش باش
برای ما که میبارد
از زمین و آسمان
تمام رسوایی ها...
پ.ن: صورتم از سیلی زمانه درد دارد
سخت است بی سرخاب
صورتت را سرخ کنی برای نداشته هایت...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.