پنجشنبه ۲۹ آذر
مادر.... شعری از وحید خانمحمدی (ياور)
از دفتر رسوایی نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۳ ۱۷:۳۹ شماره ثبت ۲۵۷۰۱
بازدید : ۴۴۰ | نظرات : ۲۰
|
دفاتر شعر وحید خانمحمدی (ياور)
آخرین اشعار ناب وحید خانمحمدی (ياور)
|
مادرم
زیبا بانوی دنیای مهربانی ها
چه کنم که اشک
بر دیده سنگینی میکند
وقتی چشمانم
قامت خمیده ات را
سرمه میکند هر بار
دنیایم آوار میشود
وقتی چشمانت سو میکشد
آرزوهای آرزو بر دل مانده را
میدانی اهورایی ترینم !؟
دلم میلرزد
با هر لرزش دستان ِ آسمانیت
و به یک باره پیر میشوم
با هر دانه ی مروارید ِ
گره خورده در چشمانت
غم تو
آشوب زمین است و
درد تو
زمستان جوانیم
چه قداستی دارد نامت
و چه حرمتی دارد بودنت
بهار من بودن توست
و ماندنت، بهشت برین
مادرم بهشت من
زیر پاهای خسته ی تو نیست !
بهشت من
لبان همیشه خندان توست !
بهشت من
نوازش دستان ِ نوازشگر توست !
بهشت من
زانوان ِ سراسر عشق توست !
من روضه ی رضوان را
میفروشم به هر لب زدنت
به دعایی به وقت سحر
میدانی مادرم
اگر کفری نبود
تو را خدا می نامیدم
که خدایی سزاوار چون تویی ست
و تو خالقی هر چه عشق را
" روزت مبارک خدای من، مادرم "
پ.ن :
خدا هم در حسرت ِداشتن مادری
میسوزد و دم نمیزند
بارانش حجتی بر حرفم ،
او گریه میکند در غم نداشتنش...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.