شعرطنز«خراب شهر»
*بایدتوجّه داشت که مشکلاتی که دراین شعرذکرشده ممکن است دربسیاری از شهرهاوجودداشته باشد ومنظور من هیچ شهرخاصی نیست*
کشیدم زوزه ای بادادوفریاد
به سرعت می رسدنیروی امداد
*
بگوید:«ازچه بهری ناله داری؟»
بگویم:«پای من درچاله افتاد
*
سرشب می گذشتم ازخیابان
خیابان کناردست ارشاد
*
بدیدم لوله ی آبی پکیده
وَاوضاع خیابان گشته بس حاد
*
درون چاله ای ماشین بیافتاد
(زِدست دیده ودل هردوفریاد)
*
جلوی روی خود کم درکِ لاتی
بدیدم،نام او،آقای میلاد
*
دوبادمجان به زیرچِشمِ من کاشت
که اندک ذرّه ای قلبش شودشاد
*
ندیدم دورخودالّا ستاره
از این روپای من درچاله افتاد.»
*
بیامدناجی اِمداد شهرم
بکرداوپای من از بند،آزاد
*
درون قلب خوددارم امیدی
که روزی شهرمن می گرددآباد
*
دگردیشی1به روی بام ما نیست
که بدبختی وحسرت،گرددایجاد
*
بدون غم ،بِدورسفره جمعیم
غذاهم قورمه سبزی هست وسالاد
*
زِآلاینده وکربن خبرنیست
به زیبایی وزددرهرکجاباد
*
صدایم راشنیدن کُن خدایا
گرفته این صداازبس زدم داد
*
منم2،جابرهمان بی ادعاکه
هرآن چیزی که دارم را خداداد
**************************************
مهدی مطهری منش«جابر»(اردیبهشت1393)
ازدفتر(شکرپنیر)
1)منظورازکلمه ی دیش،دیشِ ماهواره می باشد.
2)کلمه ی منم به معنای من هستم می باشد.
***********
البته این شعربه اندازه ی نیاز طنزنبود امّا اُمیدوارم که به مرحمت خودتان ببخشیدزیرااین ابتدای راه مناست.
باهم بیاموزیم....