( نگاه کُن )
شروعِ هر کلامی ، اگرچه سخت باشد
عبارتِ نخستین کلیدِ بخت باشد
رقابت است اکنون ، میان شوق و تردید
یگانه یارِ یارا، گُلی برای او چید
اگر سروده شعری برای مهر و پائیز
زِفصلِ شادِ درس و کتاب و دفتر و میز
نگاه کُن به دنیا، چقدر خوب و زیباست
از آسمان و رود و زمین که خانه ی ماست
صدف کنارِ ساحل ، چه رمزها که دارد
رها نموده خود را ، تو را به فکر آرد
ترانه های بلبل شنیده ایم باهم
رفاقتِ درختان زِ شاخه های درهم
همیشه با طراوت ، نسیمِ صبحِ فردا
ندیدنِ طلوعش، همیشه حسرتِ ما
در آسمان تو دیدی ، کبوتری به پرواز
هراس هم ندارد ، زِ کرکسان و از باز
از آسمان ببارد، دوباره و دوباره
همیشه پشتِ یک ابر، هزارها ستاره
لحاظ کرده پائیز ، که باد آورد نیز
من و تو و تو و ما، بهارِ علم برخیز!
سرودِ صبحگاهی به رویِ صف ، همین است
جوان بکوش آری ، که راه علم این است
دگر نگو تو از غم ، زِ سُستی و زِ ماتم
سحر اراده ای کُن ، برای حلِّ هر غم
لبالب است دریا، پُر از حباب و رؤیا
یکی یکی شکوفد، جوانه های زیبا
مرا به دامنِ خود، صدا زده طبیعت
امان به دوریِ آن ، نموده ایم عادت!
نشانه های خوبیست، زِ خاطراتِ دورم
یکی زِ با تو بودن، پُر از نشاط و نورم
کنارِ تو چه راحت ، پُر از صفا و لبخند
مگر توان بُریدن، دل از تو لحظه ای چند؟
محال را من و تو ، زِ ذهن پاک کردیم
هنوز وقتِ بازی برنده ایم و مَردیم
رسیدنِ به موقع، کتاب و دفتر و دوست
مگر شود فراموش؟ دلم پُر از هیاهوست
از این همه تصوّر دلم به شور افتاد
همین صدای زنگ و سرود و نغمه ی شاد
نگاه میکُنی تو، دوباره روی تقویم
وَ روزِ خوبِ تعطیل، به تو نموده تقدیم
در این تصوّرم که ، زِ شعر گویمت باز
ولی نیازِ آن نیست، که کشف کرده ای راز!
یگانه خالقم را ، سپاس و شکر گویم
که این توان به من داد ، نهال شعر رویم!!
سروده : ناصر ترهنده ( یارا )
اول مهرماه 1391–مسجدسلیمان
توضیح : در این شعر رمزی وجود دارد به این گونه که اگر حروف اول تمامی مصراعها را به ترتیب کنار هم بگذارید این جمله ساخته میشود:
شعری از ناصر ترهنده اهل مسجدسلیمان یکم مهرماه نود و یک