سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        من مهدی ام

        شعری از

        حسین ولی خانی

        از دفتر عاشق شاعر نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۳ ۱۱:۳۰ شماره ثبت ۲۵۳۹۷
          بازدید : ۱۰۳۴   |    نظرات : ۴۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسین ولی خانی

        من مهدی ام  جدّا  که اکنون در  بر  تو
        میخوانمت قربان   نام  اطهر  تو
        میجومت میبویمت  چون گوهر و گل
        ای خلقت گلها شده از  گوهر  تو
        میریزم اشک از دیدگانم  روی  قبرت
        گردد  دوای  زخمهای  پیکر  تو
        طاووس اهل جنّتم  اما  ز  داغت
        حالا شدم  چون قُمریان  نوحه گر   تو
        جانم فدای  این  فداییهای  راهت
        قربان هفتاد و دو تن همسنگر  تو
        افتاد در دامان ناپاک شیاطین
        هرکس که روی خویش گرداند از  در  تو
        ایکاش بودم  روز عاشورا  کنارت
        ایکاش بودم آن زمان در لشگر  تو
        ایکاش نامم ثبت میشد  با شهیدان
        همراه نام  عون و فضل و جعفر  تو
        ایکاش چون حرّ و زهیرت  عابسانه!
        سر میشکستم  پای  خُمّ و ساغر  تو
        ایکاش جانم  را فدایت  مینمودم
        چون مسلم بن عوسَجِه در محضر  تو
        ایکاش میشد تا نمازم را  بخوانم
        با قاسم و عبّاس در پشت سر  تو
        باید عرب در راه عشقت عارفانه!
        گردد مرید  ترکزاده نوکر  تو!
        باید بیاموزند  ادیبان  هم  ادب  را
        از این نگهبان کهنسال  در  تو
        اسلام میرفت آبرویش را  ببازد
        ناگه برنده شد  ز  برگ  اکبر  تو!
        قرآن نفس میزد،هوایی تازه میخواست
        دادش نفس  پاره گلوی اصغر  تو
        پس کو مزار سیزده ساله مجاهد؟
        -طفل یتیم  مجتبایی  منظر  تو-
        در مدفنی کوچک چگونه جا گرفته؟،
        قدّ بلند  افسر نام آور  تو
        قدّ رسای او مگر که آب گشته؟،
        در آتش شرمندگی  از  دختر  تو
        خون گریه خواهم کرد جای اشک جدّا
        بر جسم پامال به خون غوطه ور  تو
        وقتی رسول الله بوسید از گلویت
        خنجر چگونه بوسه زد بر  حنجر  تو؟!
        دیو بشرصورت  ز  دست تو-سلیمان-
        انگشت را زد همره انگشتر  تو
        آری ،شهیدان زنده اند،این گشت ثابت،
        وقتی که قرآن خواند بر نیزه  سر  تو
        بعد از جفای اسب تازی  روی جسمت
        کردت شناسایی  چگونه خواهر  تو؟
        کردند حمله غارتیها  بهر  غارت
        چون گرگها  بر  آهوان  مضطر  تو
        بهر زیارت هر زمانی که  می آیم
        آید به گوشم ناله های مادر  تو
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0