سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        بهار

        شعری از

        اسمر شجاعان

        از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲ ۱۴:۲۸ شماره ثبت ۲۴۷۱۱
          بازدید : ۴۰۴   |    نظرات : ۴۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اسمر شجاعان

        بهار
         
        بهار بهار وقتی میای زمونه
        با همه ی خوب و بدش جوونه
        بهار زمین پر از درخت بیدِ
        پیرهن سبزی به تنش کشیده
        عطر و گلابُ سر سفره داره
        هف سین و عیدی با خودش میاره
        آینه و قرآن روی تُنگ ماهی
        نقاشی کرده روی هر سیاهی
        بوی سپند و سمنو میادش
        رقص ِ عروس شهر و سور و سازش
        ی ایران و لشگر مرز و بومش
        مردمان غیور و پر شکوهش 
        از اصفهان و آبادان و شیراز
        بپوش ی باغ ِ ریحون و سروناز
        خورجین خالی رو پر از شادی کن
        جشن بهارُ مهمون آبادی کن
        نُقل و نبات ، کو آینه و شمدون
        آب پاشی و جارو توی ایوون
        عیدی می خوام عیدی می خوام بهار جون
        خبر بده قمصر و فین کاشون
        بهار خانم وقتش ِ عاشق بشی
        همدم گلدون شقایق بشی
         
        ترانه سرا : اسمر شجاعان
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4