خیانت ایله دین شاید؟خیانت کرده ای شاید؟
دیلین حنظل،قلملرده، مرکب زهرآدمکش،خیانت ایله د
ین شاید
منه دال چوءندریپ،پیس پیس باخیپ،اطرافی آباد،ا
ِتمه دین شاید
نه فیکر ا ِتدین؟غبار ایچره گیریپ گل باغرینا
اود وورمیسان شاید
گوءنش چیخدی گئجه دار دا قالیپ ، قاچماخداسان
شاید
نجابت
دریا سیندا اوءزمه میش بیر ماهی سن شاید
خیال باطل ایچره کوسه تک فیرلان میسن شاید
مگرسن بیلمه دین؟صبح صداقت ده گلر بیر آن؟
چیخار او چهرۀ منحوس سنده پرده دن هرآن؟
قیزاردی گوی،قارالدی گوی،سنی جلب ایلیه اوز
خطینه شاید
چئخارد
سان جامۀ تزویری جان نان یول و ِرَر اوز حدینه شاید
سماءدن اود یاغیر چیلپاخ گوءزه شاید
ایله توبه بولوتلار ایله سین بخشش بیزه شاید
نهادین نان چیخا ،اهریمنین آه و ُفغان شاید
قارانلیق دا ایشلار وحدت ِپیر و جوان شاید
آچار گوءل ،سیر اده ر باغلاردابلبل،نغمه خوان هر
آن
قلمدن گوءل،دیلنن بال اولار سو تک روان هر آن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ترجمۀ فارسی
شاید زبانت حنظل ومرکب قلمهایت زهری قاتل است
پشت به من کردی و با دیدگاه بدت هیچ جا را آباد
نکردی
چه فکر کردی ؟شاید در غبار پنهان شده و آتش بر
دل گـُل زدی؟
سپیده دمیده وشب در تنگناست و شاید تو در حال
گریزی
شاید مانند ماهی هستی که هرگز در دریای نجابت
شنا نکرده ای
و مانند کوسه ای دائم در خیال باطل چرخ زدی
مگر توندانستی که صبح صداقت هم زمانی میرسد
و چهرۀ منحوس تو ازپرده بیرون می افتد؟
آسمان سرخ و سیاه شد تانظر تورا به سوی خود جلب
کند
اگر
جامۀ ریا را از خود برکنی شاید تورا در مرزهایش جا دهد
شاید از آسمان آتش میبارد بر نگاههای عریان
توبه کن شاید ابرها ترا ببخشند
و از
نهاد اهریمن آه و فغان بلند شود
تاریکی
ها را وحدت پیر و جوان روشنی می بخشد
در آن لحظه گل بازمی شود وبلبل ِ نغمه خوان در
باغها ست
آنگاه ازقلمت گل و اززبانت عسل مانند آب جاری می شود