بنده رضا دشتی هستم محل زندگی ام چابهار است با
پزشکی وداروشناسی روزگار می گذرانم درجواب اجحاف
محمدی شعر استادایّوب ایّوبی را با اجازه ی بزرگان
تقدیم می کنم به استاد سید حاج فکری احمدی زاده" ملحق
1.زشعرناب گوید دل دوصد راز
خدا جانا به اشعارم بده ناز
2.بده نور و بده قوّت به فکری
تو می دانی بُوَد کارش به بِکـْری
3.همه خوانی؛ دوصدها دردِ برحق
وَ سرمایه در این محفل ز مُلْحق
4.به یارانش بگو شعر وفا را
مدیرش کن از این بهتر،توانا
5.سلامی برمجاهد یار دانا
به نیمایی بُوَد دستش توانا
6. بگوبیژن ز قوم آریایی
بگوشعروغزل های جدایی
7. وَ دانایی بُود یـــاری یگانه
خودش باشد چوصد شعروترانه
8. وَ هاشم هم ز دانشــــها دهد راز
غزل بارد ز اشعارش به صد ناز
9. رضا زاده نگو نقد خطرناک
ز نقد خود مَزن دلها دو صد چاک
10. پرند ما که لادونش لقب ماند
غزل گونه غزلهایم نمی خواند
11. دلش شعروبُود حرفش متانت
ز مــهر او نمی بینی خیانت
12. رضا دشتی بلوچ چا بَهاری
دهد قلبش به صد؛ بلبل؛قناری
13. زشعرناب گوید دل دوصد راز
خدا جانا به اشعارم بده ناز
14. بده چشمه ، ز ناب خود ندایی
بده شعر و به یارانت صفایی
15. علی اِسماکِه عیلی شد دل ِ وزن
بود شعرش چو دریا؛ ساحلش وزن
16. جوانی پر ز اشعار دل انگیز
غزل دلْ،او؛غزل فکروهنر ریز
17. ریاض ما رئیسی شد به اشعار
دهد فنّ و زند نقدی به معیار
18. وَ عبّاسی، فرید باشد گـُلی تـَر
هنر ریزد ز اشعارش دلاور
19. سمانه چون صــدف دارد ترانه
که مروارید ازآن دو زد جـــوانه
20.سخنْ،بیتی ز نیما وز کــُهَن بود
ز مینا ؛ فاطمه ؛مژگان سخن بود
21. که مینا،فاطمه؛مژگان سه بانوی
غزل گوی و غزل خوانِ همین کوی
22. وَ شهبازی دهد شعرش ز احوال
ز نقدِ ما دلش دارد دو صد فال
23. ز شهرآشوب شنو حرف ستایش
بُوَد لطفــــــش همانند نیایش
24. بگو طاها از آن عشق حَزینت
ز دلتنگی ؛ ز اشعار نگینت
25. بگو آنا؛ از آن حسّ دلِ خویش
بگو شعری ز اسرار کم و بیش
26. بگو مــیـــرسلیــــمانم وفا را
ز نــــقـد ما فقط دیدی جفا را !؟
27. بر آشفتی وَ بَستی چشم دلبند
نه آن نقدم پذیری و نه آن پند؟!
28. ز دلجویی وزان عکس وکتابش
کنی نقدی خطا یا بر صوابش
29. به آرامش بخواند زان (کتابت)
چه آسوده دهد حرف و جوابت
30. زابراهیم مکن نقدی ز چاوز
ز هولِ چاوزی گردی تو عاجز
31. ز چاوِز هم نگو حرف صوابی
که دل؛ خونی شود از او حسابی
32. وشوریده بُود نقدش چو میزان
دو بیتی را به هر وزنی زنــد آن
33.سلامی هم به شیرودی به شی دل=(شیردل)
به راشا وُ الهی خواهِ محفل
34. به زارع جان به منصوری؛ سعیدی
به عسکرزاده وُ داوود لنگرودی
35. بگو طاها از آن عشق حَزینت
ز دلتنگی ؛ ز اشعار نگینت