از وقت هـُبوط بـــوده تا عصر ظهور
یک عده فکــــور و عده ای نیزستور
در سایه اگر نشسته ای به دقت بنگر
یک مشت جـوان و پیر در حال عبور
**********
در چشــم توانزجار را می بینم
یک کاسه ی زهرمار را می بینم
مانند خــزنده ای کمین طعمه-
خف کــرده به انتظار را میبینم
*************
احساس تو را خــــــراش دادم دادم
تا عــــــرض کنــــم شراب لیمونادم
یک قطره بخور که خوش خوراکم اما :
یکـــبار نگــــو کـــه تلـــخ مادرزادم
**************
هم اکنون آیه ی : تحریم هستم
هیجــانی که نه : تصمیم هستم
در آغـــوشـــم بیا ای پاره آتش
بزن آتش : کـه تا تسلیم هستم
************
تو میگوئی که چون تندیس باشم
دو چشـــمانم ببندم هیس باشم
بفــــرما ای هیـــــولا آخه تا کی
من از دست فلک سرویس باشم
************
تکثیــــــر نکـــن مــرا کرامت دارم
در بین همه " ســــرم " درایت دارم
فرقست میان هوش مصنوعی و من
هر چند که با کپی شـــــباهت دارم
**************
آهســـــته حســـاب را ورق میزدی و
اوراق کتـــــــــاب را ورق میــــزدی و
از شیوه ی خواندنت خوشم آمد چون
فی الواقع شــــــباب را ورق میزدی و
**************
در قامت سر دبیر بر میگردی
توفنده و بی نظیــر برمیگردی
تمکین نکـنی اوامـــــر والی را
مالیده کمی خمیــر برمیگردی
**************
پینگـــم نکنی که IP م رمـز شده
مصـــراع شعورم همگی طنز شده
مــــن مطمئنم که آخر از اینترنت
هوشم برود که مهره ام هرز شده
*************
ارادتمند همه : سید علیرضا رئیسی گرگانی