دوشنبه ۳ دی
من و تو شعری از بهروز حبیبی
از دفتر ترانه نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۷ دی ۱۳۹۲ ۲۲:۵۴ شماره ثبت ۲۲۴۴۵
بازدید : ۳۷۲ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب بهروز حبیبی
|
من و تو به هم رسیدیم
بعد عمری آه و زاری
بعد روزهای مصیبت
اضطراب و بیقراری
دستامون از هم جدا بود
فاصله قد یک دیوار
توی دلهامون میگفتیم
کی میشه لحظه دیدار
یاد اون شبهای روشن
زیر نور پاک مهتاب
دعای هر شبم این بود
خدایا عشقمو در یاب
توی اون روزهای سنگین
لحظه های سرد و غمگین
به امید دیدن تو
می دیدم خوابهای رنگین
بعد اون همه اسیری
رسیده وقت رهایی
یادمون نره که داریم
گوهر گرانبهایی
حالا سر بزار رو شونم
دستامو بگیر تو دستات
تپش قلبم و بشنو
خواهشم کن با نفسهات
یکنفس فاصله مونده
بین لبهای من و تو
بشکن این فاصله را هم
بیا ما بشیم من و تو
حالا دارم در کنارم
مثل تو زیبا نگاری
بگو با من نازنینم
تو هم این احساس و داری
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.