سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        خنده منطقی

        شعری از

        ایمان فخار

        از دفتر کلاس ا.ول نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۹ ۲۰:۰۱ شماره ثبت ۲۱۰۹
          بازدید : ۹۵۰   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ایمان فخار

        کودکان با اشاره خندیدند
        بر من بی قواره خندیدند
        پارگیه کت مرا دیدند
        بر کت پاره پاره خندیدند

         

        صبر من را به آخر آوردند
        بس که از خود ادا در آوردند
        هرچه ماندم، خنده جاری بود
        عاقبت کفر من سر آوردند

         

        تا به زعم خود کنم تدریس
        به خروش آمدم که: «ساکت هیس
        این کلاس ست، جای درس و حدیث
        بهر خنده نگشته است تاسیس

         

        اندکی بر گذشتگان نگرید
        آنکه بر درس ومدرسه خندید
        که چگونه شده پشیمان او
        کار او عاقبت  کجا برسید؟

         

        ولی هر کس چو من به  دانشگاه
        از علوم زمانه شد آگاه
        بنگریدش کنون به پست و مقام
        به کجا پا نهد به عزت وجاه
        »

         

        حرف من که چنین درازه گرفت
        یکی از کودکان اجازه گرفت
        گفت: «بابای ما سواد نداشت
        پس چطور خانه و مغازه گرفت؟

         

        او که از مدرسه گریزانه
        صاحب باغی در لویزانه
        می گه اونجا بساطمون جوره
        آقا این یعنی که  پشیمانه؟

         

        پنج دکتر وکیل او گشته
        ده مهندس مجیز گو گشته
        بابا نه زن داره سه تا ویلا
        شما چی؟ یک کت رفو گشته؟!»

         

        کودکان لب ز خنده برچیدند
        درس نو را که خوب فهمیدند
        یک نگاه قامت مرا گردند
        همه با هم دوباره خندیدند

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4