آن روزها رفتند...

آن روزها رفتند

آن روزهایی که فروغی داشت

نه حیله ای و نه دروغی داشت

آن روزهای غرق در احساس

آن روزهای مملو از الماس

آن روزهای ساده ی آبی

آن روزهای شاد شادابی

آن روزهایی که به چشم تو

من چون پری آسمان بودم

دربین معشوقان پنهانت

تنها عزیز مهربان بودم

آن روزهای پر ز ابریشم

در دست های پاک تو جاری

آن روزهایی که نمیدانم

در خواب بودم یا که بیداری

آن روزها رفتند

چون کوچ بی برگشت آدم ها

مانند یک زندان متروکه

روحم اسیر آن شده تنها

آن روزها رفتند

چون مشق دوران دبستانم

چون دستهای مهربانی که

می رفت هر شب لای دستانم

آن روزها رفتند

مانند عطر شمعدانی ها

چون گریه های پیرمرد عشق

از مرگ مرموز جوانی ها

چون حال تابستانی کوچه

چون ناله ی غوکان شالیزار

چون چشم بستن از بهشت پاک

چون یادبودی بر تن دیوار

آن روزها رفتند و ما ماندیم

ماندیم و در جستار دیروزیم

فردایمان مانند امروز است

در حسرت دیروز و امروزیم....

آن روزها رفتند......

پهنه ی خلیج همیشه تا همیشه فارس

با درود

فاحه