وقتشه فرار کنم ...
عشق من پاک و لطیف بود چو گلای اطلسی
تو برام یه دنیا بودی ، توو هجوم بی کسی
دل من با تو یه رنگ بود ولی حیف نفهمیدی
روی احساس قشنگم خط باطل کشیدی
با هزار تهمت ناجور منو هی عذاب دادی
گـُلای آرزوهامو تو به دست آب دادی
رحم و انصافت کجا رفت عاشق دروغکی؟
دلمو آتیش زدی با تهمتای الکی
پر پروازمو بستی ، منو کردی توو قفس
افتادم از دست ظلمای تو دیگه از نفس
من هوای تازه می خوام ، وقتشه فرار کنم
قفسم رو بشکنم ، داد بزنم ، هوار کنم
بَسَمه هر چی دلم رو دستِ عشق تو دادم
رسیدم به آخر خط ، دیگه از پا افتادم
می شکنم این قفسو پر می کشم تو آسمون
تا برم پیدا کنم یه قلب خوب و مهربون
قلبی که با قلب من همیشه همزبون باشه
صاف باشه ، زلال باشه ، به رنگ آسمون باشه
واسه پیدا کردنش تا آخر دنیا میرم
اگه پیداش نکنم از غم و غصّه می میرم
سلام به عزیزانی که برای خوندن ترانه ام اومدن.
همگی خوش اومدین دوستان . صفا آوردین .
لطفا تاخیرم درجوابگویی نظراتو ببخشین!