غریق عشق

مثل بوسه ی زمین بر آسمان،در توهم به تو رسیدنم
مثل تشنه ای که جان دهد در آب، در تو غرق لحظه لحظه مردنم
می رود ز کف به سوی دیدنت،جان بر لبم رسیده هر زمان
می دمد خیال عطر دلکشت،چون همیشه روح تازه بر تنم
همچو خواب کودکان لطیف و نرم،سر به شانه ی دلم نهاده ای
 لابه لای زلف همچو مرحمت،من به فکر تا همیشه خفتنم!!!
من رهاتر از تمام زندگی،فارغ از تمام بندها شدم ولی
تا شدم اسیر بوی موی تو،دل نهاده حلقه ای به گردنم
گفته ای که شرح روی تو دهم،خجلتم از این زبان قاصر است
مثل روز روشنی به شام تا ،پس چه حاجت از دوباره گفتنم
جز حروف نام نیک تو نشد،بر زبان و صفحه ی دلم روان،
 همچو فاحه بی قرار و بی شکیب،از تو بوده گفتن و نوشتنم!!!

بادرود و تقدیم به همه ی عزیزان شعر ناب لازم به ذکر است به دلیل وزن طویل شعر،اندکی در خوانش آن دقت فرمایید

باتشکر فاحه