يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب مهدي شريفي
|
با تو هستم پوپک زیبای من! ای خدای دین و هم دنیای من! لحظه ای با من تبسم پیشه کن لحظه ای در خاک چشمم ریشه کن رود اشکم ؛ سیر آبت می دهد این تپش ها پیچ و تابت می دهد خنجر مژگان به پشتم می زنی هی دم از او کُشت و کُشتم می زنی ارتعاش لحظه هایت هی هی است لحظه ی بوسیدنت آخر کی است؟ من تو را در خود تماشا می کنم زیر لب ناگفته نجوا می کنم بی تو بودم شب به دامان شراب خواب دیدم؛ خواب تو ای آفتاب دیدمت چون مه ؛ حریری بر تنت تنگ آمد سینه در پیراهنت جام چشمانت شرابم می دهد سرخی لب ؛ التهابم می دهد با تو هستم! ای نگاه آخرین ای میان زخمها زخمی ترین آه! امشب بی تو در رنج توام رخ نما اینک که شطرنج توام من به خواب خویش می بینم ترا عاقبت از دشت می چینم ترا چون شود؟!!! از من سری؟؟؛ ارزانی ات! دل فدای نرگس بارانی ات عشق من! دیگر زمان مُردن است قلب عاشق جای ضربت خوردن است.......
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.