سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 20 فروردين 1404
  • روز ملي فناوري هسته اي
  • قطع مناسبات سياسي ايران و آمريكا، 1359 هـ‌.ش
11 شوال 1446
    Wednesday 9 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

      چهارشنبه ۲۰ فروردين

      وفای دنیا...

      شعری از

      مهدی خدایی (آیدین)

      از دفتر حرفهایی از سکوت... نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۲ ۱۲:۱۱ شماره ثبت ۱۷۹۰۶
        بازدید : ۱۳۹۶   |    نظرات : ۴۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      داستان کوتاه ساده :

      وفای ِ دنیا :

      .

      روزی  انسانی

      عاشق دنیا شد

      شب و روز دنبالش دوید

      وهمه آرزوهایش در او خلاصه شد.

       

      انسان ساده

      هر روز بستنی می خرید

      و به پارکی که دنیا را می دید ،

      می رفت.

      .

      تا که یک روز شلوارش را عوضی پوشید

      و چون پولی نداشت

      خجالت کشید به پیش او برود.

      به پارک رفت

      و او  را از دور عاشقانه  دید زد .

      دنیا که دید از بستنی خبری نیست

      دست در دست بستنی فروش

      گذاشت

      و رفت...

      و انسان نوشت:

      .

      تا چشم از دنیا برداشتم

      با غریبه رفت...!

      ____________

      کوتاه:

      کوانتوم

      بمب ساخت

      یا نسبیت!

      ویا من؟...

      _______________

      موازی دیدم

      ریل ِ

      عشقتت را

      در حالیکه تو

      ساکن ِ قطارِ

      دلم بودی...

      _______

      متخصص قلب

      می تواند جراحی کند

      دل؟!

      ________

      هنگ کرد

        رایانه ام

      از خنده من...

      _______

      اهای مردم !

      تخم بدبو،

      بزرگ شده !

      _______

      عقاب

      همیشه

      از سمت نور حمله می کند...

      ________

      هزاران بار بوسه زد

      پدر،

      به پای ِ

      طفل تب کرده ...

      _________

      قلب آینه

      شکافت،

      از دیدن چروک پیشانی

      مادر...

      ______

      مناجات گناهکارترین بنده:

      .

      خدایا !

      چراغ چشمانم را خاموش کن

      شیشه های خرد شده دلم را  خردتر کن

      تک تک استخوانهایم را بشکن

      ولی

        احساس با تو بودن را

      از من مگیر!

      ______________

      پی نوشت:

      اگر می توانی

      اثبات کن،

      نه انکار.

      ...

       

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1