دوشنبه ۳ دی
|
آخرین اشعار ناب داریوش خطیر
|
تنها
تنها
و تنها
قفل دلم را
تنها
براي تو گشودم
به اميد يافتن مرحمي
براي
زخم های ازلی
دست هايم پيش تو دراز
و اشک هایم جاری
شايد
دستم را بگيري
به اعماق روياهايت ببري
در فصل آغازين جدايي
ترانه اي شدم
تا با سرايش شعرهاي خيال
آبروي عاشقان باشم
نفسم
در گرو نفس تو
و برون آمدن صبح از
تولد زل روز
و آیین رویا
و خندیدن رنگین کمان
وقتی برادران غرق خونند
و سایه ها
قبرستان ها را می آرایند
درختان شهر
شاهدان هميشگي من و تواند
وقتی
دل را زمین گذاشتیم
و آویشن را به باد سپردیم
در بهار جدايي
بازگشتم
با سینه ای از سرب
و ذهنی پر از کاغذ
تا عشق را برايت معنا كنم
و ترجمه باران
و رنگ آمیزی رنگین کمان را
*
اي كاش به كودكي بر گرديم
و هوای بی طاقتی خواهش
آنجا که در تمنای بوسه
همه چیز قربانی اشک بود
تا پس از جنگي كودكانه
دوباره به خواندن آسمان برسیم
و کاشف قهر آتش
و صلابت ذوب آهن
*
خنده هايت
گلهاي دلم را به بازي گرفته اند
تو
در آنسوي رود
به انتظار
من
اين سوي رود
بي تاب
قايقي از شادماني خواهم ساخت
تا مرا به تو برساند
و بوسه را به لب
در پي تو به روستاي
ماه مي رسم
در سالمرگ كهكشان
و در سال واره بوستان
من خودم را گم كرده ام
دست خودم نيست
در بيستون عشق
ترا به نماز مي ايستم
ارديبهشت76شيراز
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.