پنجشنبه ۶ دی
باشراب چشم او انگور در قوچان گرفت شعری از موسی عباسی مقدم
از دفتر سایه وسنگ نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۲ ۱۳:۱۰ شماره ثبت ۱۷۳۲۷
بازدید : ۶۸۴ | نظرات : ۳۴
|
دفاتر شعر موسی عباسی مقدم
آخرین اشعار ناب موسی عباسی مقدم
|
بازعشق آمد به باغ زلف من گل كرد ورفت
شانه هايم را پراز آواز بلبل كردو رفت
ناز پيش آمد كميآرام دستم را گرفت
عشوه اي آرام وزيبا بر سر پل كرد ورفت
اودوتا چشم مرا از مشتري لبريز كرد
او دكانم را پراز عطر قرنفل كردو رفت
او كويرم را شب ازآب و نمك لبريز كرد
دشت جان را جنگل سرسبز آمل كردو رفت
يك شب آمد پيش من آرامش از طوفان گرفت
با نسيم خنده اش در قلب من سامان گرفت
بانگاهش زردي پاييز جان شد فصل مي
باشراب چشم او انگور در قوچان گرفت
باورودش تيز شد وبسايتهاي زندگي
باغزلهاي لبش سامانه ي حيران گرفت
تابه دشت آمد زليخاي بهارا ن عشوه كرد
روستا ديوانه گشت وپاي اسب خان گرفت
ناگهانتر آمدو دشت خراسان جلوه كرد
ناگهانتر زيره هم دردامن كرمان گرفت
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.