سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        پس سوگ برای چه ؟‌ ....

        شعری از

        امیرحسین مقدم

        از دفتر ما صابر دردهای خویشیم نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ ۰۰:۳۸ شماره ثبت ۱۶۳۶۹
          بازدید : ۸۹۶   |    نظرات : ۳۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        بنام خالق پدر و پدیدارنده مادر .... روز 12 شهریور ، درست 38 روز بعد از رفتن بابا. شهریور 1388. پس سوگ برای چه ؟ ..... شوریده سرم بابا ، دل تنگی و آغوشت، آشفته شده روحم، در هجرت خاموشت. افسرده دلم چندیست ، از دیده چرا رستی. هرچند که تا دنیاست، در کنج دلم هستی. اسباب عزا برپاست، در سوگ جگرسوزت، در شام غریبانت، در ماتم هر روزت. ایکاش بیندیشم، یک دم به مرام تو، یک لحظه ببینم من، شان تو ، مقام تو. ایکاش کنم من درک، آزادی روحت را، بگشودن هر بندی، آن فتح و فتوحت را. وقتی که می اندیشم، یادت همه از مردی است، هرجا که بود نامت، نامی ز جوانمردی است. در مجلس ختم تو ، حرف همه یکسان است، بی وقفه هم گویند، او نادره انسان است. بابا به تو می بالم، تو فخر منی بابا. در ظلمت این ایام ، تو فجر منی بابا. امروز یقین دارم، پردیس برای توست. جنت همه ماوایت، جانها به فدای توست. امروز یقین دارم ، هم خانه‌ی پاکانی. منزلگه تو جنان، هم صحبت جانانی. پس سوگ برای چه ، فردوس مقام توست، همسایگی پاکان، در شان مرام توست. پس سوگ برای چه؟ دف می زن و دف میزن مهمان خدا باباست، شادی کن و کف میزن. پس سوگ برای چه ؟ سوری همه برپا کن. اسباب عزا هرگز، بزمی تو محیا کن. پس سوگ برای چه ؟ ....... امیر . ح . مقدم 12 / 6 / 1388 پ. ن این شعر، یکی از ده ها سروده ‌ی لحظات سخت فراق بود. درست خاطرم نیست. فقط یادم میاید همه جا حرف خوبی های پدرم بود. او مشکل گشای فامیل بود. حتی در ایام بیماری هم دست بردار نبود. مدرکش هم فیش حقوقی اوست که هنوز هم بعد از گذشت 4 سال از درگذشتش، کمی بیش از پنجاه هزار تومان است. همه حقوقش را ضامن وام این و آن شده بود، درحالی که هیچ درامد دیگری نداشت. به خودش سوگند تا به حال نشنیده ام، کسی از او دلخور باشد. او یک فرشته بود. این مثنوی را ، در موبایل تایپ کرده و فرستاده بودم برای عمویم که هم شان پدر دوستش دارم. و .... چند روز پیش که برای چهارمین سالگرد بابا رفته بودم زادگاهش شهر چشمه های جوشان ، اردبیل ، عمو برایم باز پس فرستاد. درحالی که سرایشش را کاملا فراموشش کرده بودم. ضعف تالیف این سروده را به حال آشفته آن روزهای شاعرش ببخشید. این مرثیه را به مادرم که همراه همیشه سختیهای زندگی با مردی که از رفاه خود میزد ، تا خلق خدا ، در رفاه باشند، تقدیم میکنم. امیر . 14 / 5 / 1392
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5