يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر محمدتقی زندی پور(طوقی)
آخرین اشعار ناب محمدتقی زندی پور(طوقی)
|
"نامه سرخط"
روزی اندر جمع یارانی به گرم گفتگو،
گه سخن از سخت دوران و گهی نرم گفتگو،
بزم ما را شادی و از می به ساغر پر شده،
ظرفیت را هم زمی همچون نگینی دُر شده،
ناگهان از یک برون شد اختیار دست او،
مستیش از حد گذشت و عقل به سر شد پست او،
زانچه گفتم شد به توهین بهر اولی تر زخود،
از زبانش لفظ بد جاری به مولا تر زخود،
گفتم او را هی خموش، یا خود زنم مُهرِ خموش،
گفت به مستی شد سحر هرگز مگو تا ظهر خموش،
گفتم او را ناظر است خالق مگو لات و الات،
گفت تو هم آن ساده لوح،کم گو، مرا نی ترس ذات،
این گذشت و من نشستم تا ببینم از نشان روی تو،
وقت موعودش رسید و دیدم او را چون عزیز کوی تو،
قلب من خواهد شکست، حرفش به کُرسی چون نشست،
قلب من در پای تو، ایمان من در خون نشست،
پس چه شد میزان و عدلت، من خموشم تا به سرخط،
این مگو باشد قیامت، شد به تکرار نامه سرخط،
(طوقی)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.