پنجشنبه ۲۹ آذر
|
دفاتر شعر ژاکان باران ملکشاهی
آخرین اشعار ناب ژاکان باران ملکشاهی
|
چون بغضِ تلخي
در گلويِ درختي خشكيده
رو در رويِ
لبخندِ تيزِ تبر
هراسان از
هجومِ
ويرانگرِ ارتشِ موريانه ها
به تو مينگرم ... اين روزها
بزن...!
تو زودتر بزن ، تيزي تبرت را
بر تنه يِ چوبيِ آخرين ايستگاه خاطراتِ
خاك خورده يِ قديميت
تا پيش دستيِ موريانه ها
نكرده است خاك اره
سرتا پاي قامت خشكيده ام را
و نشده ام رسوا
از پديدار شدن ِ دلواپسي هاي بي رحمِ
يك عمر داشتنت
بزن...!
تو زود تر بزن ، تيزي تبرت را
..............
كاك باران(كبوترباران) ملكشاهي ، تابستان 1392
با تشكر فراوان از تمام دوستان ارجمندم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.