دوشنبه ۳ دی
از ابتدای عاشقی شعری از علی صمدی
از دفتر بهترینم باش نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۱ تير ۱۳۹۲ ۱۵:۰۷ شماره ثبت ۱۵۱۹۸
بازدید : ۷۲۲ | نظرات : ۲۲
|
|
خواهم شبی از سوز دل شیدا کنم پیمانه را
از جام و ساقی بگذرم بر هم زنم میخانه را
اندیشه را خالی کنم از عشق و بی پروا شوم
از شمع و گل دوری کنم سوزانمش پروانه را
دل را سپارم دست هر کو مست و عریانش کند
بر نازنینی دل دهم تا گُم کنم این خانه را
هر نازک اندامی که بینم در دلم جایش دهم
با شوق و مستی سرکشم من باده ای مستانه را
از ابتدای عاشقی تا انتهای خستگی
دستی کشم بر زلف او بوسم لبش با چانه را
شهدی اگر از نوش لب هایش کند در جام من
نوشم شرابش را بلرزانم دلی دیوانه را
گر چشم او در چشم من افتد نگاهش میخرم
تا پلک بر هم میزند ، دل میبرد بیگانه را
مستش کنم ، رقصانمش تا نیمه شب در بسترم
گرم از حضورش گشته خالی میکنم کاشانه را
با من اگر صحبت کند دل میدهم بر حرف او
تا از تنی دلخسته بر گیرد غمی جانانه را
گویم به او از دین و ایمانم که بردی از سرم
دیگر نخواهم دین و کیشی سر به سر ویرانه را
علی صمدی پاییز 91
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.