دفاتر شعر زهرا وحدتی(صوفی)
آخرین اشعار ناب زهرا وحدتی(صوفی)
|
خرمنی از شکُوفه با خود بُرد , دست هایِ اَجل پُر ازگُل شد
آشیانِ امید ما ویران , دامنِ حَشر باغِ سُنبُل شد
حاصلِ عمرِ او غَزل باران , آیه آیه سُرود صائب را
نازنینی که در ادیبستان , رسم و آئینِ او تغزَََُل شد
سَبکِ هندی و شاعرانش را ,بارِ دیگر به ذُوق جان بخشید
ردّ پایِ قلم در این دیوان , محکم و سخت و بی تزلزُل شد
قهرمانِ غزل نشست از پای , قلمِ شعرِ او غریب گریست
جامه ی صبرِ ما درید از هم , ساغرِ عشق ,خالی از مُل شد
مجلس آرایِ گُُُلشنِ هستی , طبعِ نیکویش از غزل پرداخت
گرمیِ شعرِ او شرابِ سُخن , دایه ی شعر او تخّیُل شد
عُمرِ او صرفِ باغِ معنا شد , رنگ و رُوی جهان به او نرسید
رفت بی واسطه به سویِ بهشت , این صداقت برایِ او پُل شد
گُوهری پاک از دهانِ صَدف , ُُسویِ دَریای بی کَرانه دَوید
قلبِ او عشق را نشانه گرفت , بینِ او با اجل تعامُل شد!
رنگِ نقصان کجا پذیرد سرو؟! که درخت ایستاده میمیرد
در مقامِ شَریفش اَهریمن , خَجِل از نَخوَت و تَغافُل شد
|