يکشنبه ۲ دی
فوق العاده شعری از فرزاد بهارا
از دفتر سکوت نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۶ تير ۱۳۹۲ ۰۳:۱۳ شماره ثبت ۱۴۳۹۴
بازدید : ۱۰۹۳ | نظرات : ۱۵۵
|
آخرین اشعار ناب فرزاد بهارا
|
این فوق العاده است آن فوق العاده تر
آتش گرفت دلم سوختَند خشک و تر
میلادِ واژه ها بی نطفه بسته شد
دستی قلم بدست جایت نشسته دَر...
آنسویِ میزِ تو بَر روی صندلی (ست)
با جمله ها ی خشک یالا بپَر بپَر...
یالا بپر بپر مثلِ عقابِ پیر
خنجر بکش بزن بر سینه و کَمرِ...
مردی که مثل تو اهلِ کَلَک نبود
سهرابِ لحظه ها جاری ترین بشَر
........
زخمی ترین پلنگ حالا نشسته است
بر رویِ صخره با پاره ترین جِگَر
اما به جایِ درد لبخند می زند
کارِ شما نبود می شناسمت دِگَر
از دور های دور بی شال و (..........)
وقتی خودت شدی برگرد بیا پسر
این بداهه همین الان نوشته و ارسال شد.
بیت اول را قبلا در یک نظر برای آقای (لولی وش)نوشته ام.
قرار بر تک بیتی بود که ناگهان ما را کشاند تا آخر.
ویرایش با شما دوستان:
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.