سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        هوس نقاشی

        شعری از

        محمد علی شیردل

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۹ ۰۷:۱۹ شماره ثبت ۱۴۰۵
          بازدید : ۸۸۷   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد علی شیردل

        امشب هوسم كرده كه با رنگ و قلم مو

         

        بنشينم و از روي تو تصوير بسازم

         

        عكست بكشم بر دل و بر سينه ي سوزان

         

        بر ساخته ي خويش ببالم وبنازم

         

        رخسار تو ديدم به تنم لرزه در افتاد

         

        كه  تو ماهي

         

        اشك آمد و ناگه قلمم از قدم افتاد

         

        چه چشمان سياهي

         

        در خويش پريشانم و

         

        دل ، ولوله  برپاست

         

        اين قصه  چه زيباست

         

        در نيمه ي شب بر دلم اينگونه هويداست

         

        عزيزم ، نكن اين كار

         

        اين ريسك ، بزرگ است

         

        نكن ، دست نگهدار

         

        اين غصه سترگ است

         

        زيبايي او در دل اين بوم نگنجد

         

        ترسيم نكن

         

        خالق ِ دادار برنجد

         

        گويا نشنيدي كه سر قصه دراز است

         

        او كعبه دل، اوج تجلي نماز است

         

         مادام كه نقاش ازل نقش رخش ساخت

         

        صد عاشق دلباخته را از نفس انداخت

         

        كامل كه نمود عكس نگارين قناري

         

        صد رنگ و قلم مو

         

        بخزيدند به كناري

         

        برخويش بباليد خدا

         

         گفت : ملائك

         

        جشن است كنون

         

        در همه ي جنت و گلشن

         

        اين عشق چه زيباست

         

        اي احسن و احسن

         

        من مانده ام و رنگ و قلم مو ، رخ دلدار  

         

        بر خويش ببالم

         

         من مانده ام و نيمه شب و عكس ِ رخ يار

         

        تشويش ندارم

         

        آري

         

         گر هيچ ندارم

         

        برخويش ببالم

         

        زيركه تويي  عشق  ،

         

         توئي  دار و ندارم

         

         

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        طاها محبی (حزین)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2