جمعه ۹ خرداد
حالِ عاشق شعری از راشد نصرت سراوان
از دفتر عشق نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ ۳ روز پیش شماره ثبت ۱۳۸۰۴۹
بازدید : ۱۲ | نظرات : ۶
|
دفاتر شعر راشد نصرت سراوان
آخرین اشعار ناب راشد نصرت سراوان
|
مرا با سوزِ دل هاْ از عشقْ تُحفه استْ شاید
که همدردیْ زِ هر خیزِشْ خودْ آن دلْ بیاراید
از آن پیوسته ی بی جانْ شودْ یک دلی بَرپا
نِگاهَشْ اُستوارْ پابرجاْ هستْ امروزْ وَ هر فردا
به تشویقْ می شدم عاشقْ بودْ آن دلی بَرجا
دلیل آورْ که با دَستَتْ معشوقْ زدی بر دست
اگر عاشقت باشمْ عشق باشدْ همچنان باشد
گَهی ماندنْ گَهی سوختنْ دلْ هر چنان باشد
آن ضربِ هر عاشقْ گر آن عبرتْ شود باقی
مَحالْ از عشقْ شوند عاشقْ لبْ از آن سرخی
مُکافاتْ این عمل باشدْ دلْ بیگانه اَتْ نیست
این مَملِکتْ چه می خواهی!ویرانه اَتْ نیست
ای بازیچه ی هر چه! هستیْ آن آرامِ دنیایی
بیا سویِ دِلدارَتْ که با عشقْ ما شَوَدْ طایی
تو آنجا در پِیِ یاریْ یک جانْ تو می جویی
اینجاْ هر چه را خواندمْ یارمْ تو می خواهی
شرابِ شعرْ قطره می ریزمْ بگوْ آن مَنَم مُحتاج
شُربِ عاشق هاْ درون خاکْ سَرمَستْ برخیزد
یکی اینجاْ تو را عاشقْ آنجا همْ اوْ تو را عاشق
چه آوردیْ بر سَرِ هر دلْ این یارهاْ تو را باشد
قدرِ عاشق هاْ بِشو مَرهَمْ شنیدنْ عَجَب دارد
مَکُن بر خودْ جَفاکاریْ گفتیْ این سبب دارد
بِساز از عشقْ بهشتِ خویشْ دلْ فدایِ تو
من آنگونهْ باز می گردمْ هر خلقْ تو را باشد
شاید خدا باشیْ به بنده هاْ همْ صدا باشی
آنچنان با توْ شدم خوییْ هر چندْ خدا باشی
گمان می کنی از عشقْ منْ دل دادهْ دنیایت!
بی راه نمی گفتیْ با عشقْ حالْ آمدمْ سویَتْ
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است