امید
به پیغام تو نزدیکست صبحی که لبریز شبانگاه امید است
خبر دارد طلوع روشنا را سحرخیزی که آگاه امید است
پر است از پرتو نور محبت تمام خوشه های کهکشان ها
به اوج آسمان غرق در نور دلی که محرم ماه امید است
به پای عهد و پیمانیکه دارد بسمت مقصدی تا بیکران ها
چه آسان جاده ها را می سپارد کسیکه یار و همراه اه امید است
همیشه سایساری تازه دارد کنار دشت و رود و بیشه زاران
پرستویی که فصل اول سال بجان و دل هوا خواه امید است
در این دنیا که کالایی ندارد به بازار پر از مکر و فریبش
میان کوهی از سرگشتگی ها اسیر یک پر کاه امید داشت
چه می ارزد جهانی را که آدم برای لحظه های زندگانی
تهی از گیر و دار آرزوها جدا از گاه و بیگاه امید است
برادرها همه فهمیده بودند که گرگی جز حسادت در میان نیست
و یوسف را مقام پادشاهی به یُمن خلوت چاه امید است
به بالای مترسک ها ندیدم کلاغی تا ابد باقی بماند
خوشا آن کفتر جلدی که دائم مقیم صحن و درگاه امید است
امید بخش و زیباست