پنجشنبه ۲۹ آذر
|
دفاتر شعر ژاکان باران ملکشاهی
آخرین اشعار ناب ژاکان باران ملکشاهی
|
ناله هاي غربت
آینه!
بيگانه اي در توست
با چشمهايي خسته
و دستهايي لرزان
كه مي فشارد هر دم گلويم را
باصدايی بغض آلود
و می پرسد تو کیستی؟
تو كيستی و به کدامین گناه محصورم نمودي
پوكيد آخر اين تن
پوسيد آخر اين ريشه
موريانه ها به تاراج بردند
متن عهد نامه ي استقامتم را...
دگر رهايم كن ، رها
راهِ گلويم را كه ول مي كند
آهسته مي گويمش
آرام باش مرد...!
آرام باش...!
اينجا آسمانِ غربت است
و تو پرنده اي غريب
كبوتر باران(كاك باران) ملكشاهي 18 خرداد 1392
اين شعر و پستر ناقابل تقديم به دوست عزيز و مهربانم آقاي استاد سيد فكري احمدي زاده كه سالهاست در آسمان غريت پرواز مي كندبه مناسبت روز تولدشون
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.