سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 13 اسفند 1403
    4 رمضان 1446
      Monday 3 Mar 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        دوشنبه ۱۳ اسفند

        پارادوکس

        شعری از

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        از دفتر مانامه نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳ ۲۳:۴۷ شماره ثبت ۱۳۵۰۶۳
          بازدید : ۵۷۵   |    نظرات : ۳۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        آخرین اشعار ناب مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        سر به زانویم ،نه آن اندازه که بر شانه ام.
        جیغ می‌گویم ، نه آن اندازه که دیوانه ام .
         
        پیله کردم تا به تو حبس ابد دادی مرا
        گاو میپوشم، نه آن اندازه که پروانه ام.
         
        آدمم ‌،دق میکنم، بسکه همیشه دیر شد
        قبر می‌سازم ،نه آن اندازه  که ویرانه ام.
         
        رفته‌ ام از مرز های جبر این پس کوچه ها
        راحتم اینجا ،نه آن اندازه که در خانه ام.
         
        با تو و این حجم از نامردی چشمانتان
        آشنا هستم ،نه آن اندازه که بیگانه ام
         
        با کسی مثل من از صبر و دعا کمتر بگو
        جلد محرابم، نه آن اندازه که ميخانه ام
         
        سیب را خوردم گمانم هیچ تاثیری نداشت 
        طبق معمولم، نه آن اندازه که افسانه ام.
        شاهرخ
        هر تضادی با آرزویی به وجود آماده.
        مثل مرگ پس از زندگی و زندگی پس از مرگ.
         
         
         
        ۹
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۱۶:۱۳
        شعرتون ردیف حاجب داره؟... چقدر باحالعععع...
        غزل متفاوت و قشنگیععع خندانک خندانک
        برای درک عمیق‌تر باز هم باید خوند...
        پی‌نوشت هم تامل‌برانگیزه... خندانک
        درود بر استاد گرامی خندانک
        شاد باشید خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۲۰:۴۷
        سلام
        بعله ...شاهزاده شعر ناب
        درست میفرمایید .
        د. حقیقت شعری بود در به رخ کشاندن تضاد هایی که در آفرینش‌ ما است.
        دو سه جا هم سعی کردم در ابتدای شعر روتین را بشکنم تا حواس خ‌آینده بیشتر جمع شود
        مثل گاو پوشیدن
        و جیغ گفتن.
        شاید این دو تا کمی برایتان نامفهوم بود.
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۱۹:۰۰
        درود استاد عزیز
        فلسفی بسیار زیبا و حکیمانه بود
        دستمریزاد
        موفق باشید خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۲۰:۴۷
        سلام استاد عزیزم
        قدم روی چشم من گذاشتید.
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۳ ۱۰:۱۲
        درود شاهرخ عزیزم

        بسیار زیبا و عالی بود

        قلمتان نویسا

        بمانید به مهر و بسرایید خندانک
        محمد شریف صادقی
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۱۹:۰۰
        درود بسیار زیبا. استفاده شما از حاجب بسیار خوب بود به چند دلیل. اول اینکه حاجب «نه آن اندازه که» در درون خود واج آرایی «ن» دارد پس ترکیب صوتی زیباییست و این در کنار قافیه «انه» تناسب صوتی را تشدید می‌کند. دلیل دوم این است که در ترکیب «نه اندازه که فلان اَم» لاجرم «فلان» یا باید صفت باشد یا باید به صورت «حرف اضافی(در،بر،تا،با،...)+اسم چهار حرفی (خانه، دانه،...)» باشد که البته این مورد دوم محدودیت دارد. شما با انتخاب قافیه «انه» که واضحا پسوندی صفت ساز است، راه را برای این مسئله هموار کرده اید. این خودش اولین قدم در راستای استحکام فرم شعر است.
        اما جسارتا من چند انتقاد دارم به این شعر که مربوط به انسجام زمانی یا شخصیتی فعل ها و ضمایر آن است:
        (۱) آدمم ‌،دق میکنم، بسکه همیشه دیر شد
        مشکل من با این بیت این است که «میکنم» مضارع است و استمراری است اما «دیر شد» ماضی است. ما نمی گوییم «دق میکنم» چون «دیر شد». میگوییم:
        الف. دق میکنم از بس دیر شده/میشود/شود
        یا
        ب. دق کردم/کرده‌ام از بس دیر شد
        این آشفتگی در بیان باعث ضعف در اثر گذاری شعر میشود.
        (۲) با تو و این حجم از نامردی چشمانتان
        مشکل این مصراع این است که مشخص نیست ضمیر متصل «تان» در «چشمانتان» به چه کسانی برمیگردد. اگر همان «تو» مخاطب در مصراع است پس صحیح است که بگوییم: «چشمان تو» هم وزنش درست است هم مشکل عدم تناسب ضمیر را رفع می کند. البته اگر استدلال شود که از جهت احترام «چشمانت» را به «چشمانتان» مبدل کرده این استدلال پذیرفتنی نیست چون در کل بافت شعر - از جمله در همین مصراع - از ضمایر «تو» و « َ ت» استفاده شده و فعل ها هم همگی مفرد هستند (بگو، حبس ابد دادی، ...).
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۲۱:۰۲
        سلام
        چه دقیق خوندین
        افرین
        از تعریفشان متشکرم
        بعله کمی دست و پایم بسته بود برای رعایت فرم شعر
        در مورد ا‌ول
        نمیدونم، چرا میشه الان دق کرد برای کاری که قبلن اتفاق افتاده
        ولی خوب میشه اینجوری هم درستش کرد که به دل دوستم بنشینه
        ......آدمم دق کردم از بس که همیشه دیر شد
        /_//'/_//،/_//،/_/
        جمله‌ی زیر را چگونه میبینید
        ////اگه بهت بر نمیخوره تشریفتون رو بیارید/////
        یه جمله ی اعتراضی و با کنایه و نوعی بیان خشم است
        /////میشه ازتون خواهش کنم ساکت شی/////
        اینها همه نشان دهنده خشم است نسبت به مخاطب
        نمیدونم چقدر شما باهاش آشنایی ولی در گویش مادر من زیاد است.
        به هر حال خیلی دقیق خوندین و من کیف کردم که باعث دیتیل شدنتان شدم.
        واقعن افرین
        از من این همه دقت و دانش بعیده.
        افرین
        ارسال پاسخ
        محمد شریف صادقی
        محمد شریف صادقی
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۲۱:۴۴
        درود اولا معذرت میخوام بابت جسارت های گاه و بیگاهم امروز به قول معروف رو فاز نقد بودم😂🤦 درباره اینکه گفتید آیا نمیشه دق کرد برای اتفاقی که قبلا افتاده اتفاقا این اصلا از نظر منطقی مشکلی نداره. اگر دقت کنید من گفتم که این مورد «دق میکنم از بس که دیر شده» مشکلی نداره چون «شده» دلالت میکنه که اثر رویداد باقی مونده؛ مثلا اگر من بگم ظرف ها شسته شد، دلالت بر شسته شده باقی موندن ظرفا نمیکنه اما اگر بگم: ظرف ها شسته شده است یعنی هنوز شسته باقی مونده. اما دومین مشکل قید «همیشه» است:
        دق میکنم، بسکه «همیشه» دیر شد
        اصلا ترکیب «همیشه دیر شد» از نظر نحوی اشکال داره و لو به کار بره توسط عده ای؛ بلکه باید به شکل استمراری بیان بشه: همیشه دیر «می شد» یا همیشه دیر «می شود». و وقتی کنار فعل «میکنم» هم قرار میگیره این ناهنجاری شدید تر میشه‌. اما اگر یکیش اصلاح بشه مثل این:
        آدمم دق کردم از بس که همیشه دیر شد
        خیلی بهتر میشه. من معتقدم وجود مشکلات دستوری در شعر اگر منجر به اشکال در فصاحت نشه تا حدی قابل تحمله. مثلا این مورد از فرخی یزدی:
        ماه اگر حلقه به در کوفت، جوابش کردم
        درستش اینه:
        ماه اگر حلقه به در [می] کوفت جوابش [می] کردم
        اما شعر فرخی یزدی خیلی زیباست و رساست و به نظرم میشه ازین اشکال صرفه نظر کرد.
        درباره جمله «میشه ازتون خواهش کنم ساکت شی» راستش شاید در محاوره مقبول باشه ولی در نحو استاندارد ابدا قابل قبول نیست. یا «میشه ازتون خواهش کنم ساکت شید» یا «میشه ازت خواهش کنم ساکت شی»؛ فعل و فاعلش (یا مسند) باید از نظر جمع و مفرد و مخاطب یا غایب بودن منطبق باشن مگر درباره جمع اشیا یا کلماتی ذاتا بر جمع دلالت دارن (مثل مردم آمدند).
        حالا من میگم اگر شما در شعرتون در اون مصراع از ضمیر «شما» استفاده میکردید و بعد میگفتید چشمانتان هیچ اشکالی نداشت.
        معذرت میخوام اگر دگماتیک برخورد میکنم به خدا اینجور آدمی نیستم و خدای ناکرده قصد جسارت ندارم ولی پر حرفم و کله شق🤦🤦🤦🤦
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۲۱:۵۵
        من کاملا فکرتان را دوست دارم
        واقعن میگم
        ابدا
        حرف درستی هم می‌گویید
        ولی یکم ....فقط یه ذره .....در مورد دوم با هاتون مخالفم چون میخوام چیزی رو که میگم شعر کنم و برام حس خوبی داشته باشه.
        نمیتونم بگم شما هم قبولش کنین.
        ولی فک میکنم آوردن اول مفرد و جمع با هم نوعی پارادوکس هست و طعنه و کنایه داره.
        البته منظور من این بود
        شاید هم نباید آوردش
        اینکه گفتین شعر فرخی از من بهتر بود دلم گرفت خندانک
        محمد شریف صادقی
        محمد شریف صادقی
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۲۳:۲۵
        درود مجد. به جااااان شما منظورم این نبود شعر فرخی از شعر شما زیباتره یا اصلا بخوان مقایسه کنم. اتفاقا برعکس. گفتم مصراعتون قشنگه: «آدمم دق کردم از بس که همیشه دیر شد» منظورم این بود که شعر شما مثل شعر فرخی زیباست به همین دلیل ازون مشکل قید «همیشه» میشه صرفه نظر کرد درست مثل مصراع فرخی.
        اتفاقا مقصود فضیلت شعر شما بود...کما اینکه من خودمم ازین اشکالات تو شعرام زیاده مثل این:
        شریف! من نه حریفِ رهِ بلا بودم
        بشد هر آنچه که باید شد و چه میشد کرد...
        درستش اینه که «...هر آنچه که باید [می] شد»
        راستی این مورد که گفتید میخواهید با ناهنجاری زبانی پارادوکس ایجاد کنید...به نظرم کلیت ایده قابل قبول است و عالیست. من خودم دوست دارم این کار را به عنوان عنصر سبکی در شعرهایم انجام دهم (یکی از شعرهای جنجااالللی ام در این سایت به نام «عمده فروشان شرف» همین ناهنجاری ها رو عمدی استفاده کرده بود).
        مهدی انصاریان نصما
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۰۷:۰۸
        درود بر شما جناب شفیعی
        خیلی زیبا قلم زدید
        خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۲۱:۰۳
        سلام و درود
        ممنون از لطف شما دوست خوبم
        ارسال پاسخ
        سیده نسترن طالب زاده
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۱۱:۳۲
        درودتان جناب مهندس شفیعی بزرگمهر
        ادیب ورجاوند و اندیشه ورز تیزهوش،
        ارجمند و خواندنی، مانند همیشه
        ، تمام ابیات غنی سروده شده استو چند وجهی ، تنها در خصوص پوشش چرم، خطوطی در پیج ارجمند حضرتتان مینگارم مبنی بر احساس شخصی:
        استفاده از چرم گاو، تمساح، شترمرغ، مار و.. و خز حیوانات گوناگون، ازلحاظ انسانی غم انگیزست، البته خودم در عنفوان جوانی بهره میبردم از پوشاک تهیه شده از خز و چرم طبیعی ،گاه شرایط اب و هوایی ایجاب میکند،
        ؛ باری علارغم انچه بسیاری متصورند چرم حیوانات محصول جنبی گوشت نیست، اگر بزرگوارانی که به هر دلیلی تمایل به البسه چرم و خز دارند از شرایط نگهداری دردناک و غم انگیز حیوانات و نوع کشتار و..، مطلع بودند، استفاده از محصولاتی چنین را تحریم میکردند..
        حتی وگنیسم،نسبی یا قطعی، راهکار زیبایی برای پیشگیری از جنایات علیه حیوانات، محیط زیست و اب و هواست..
        هماره تابان و سرفراز و شادمان باشید،دیرزی و بیافرینید
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۲۱:۱۲
        سلام
        چقدر خوشحالم که شعر را خواندید
        و فک کنم گاو میپوشم باعث شد شما در این مورد بنویسید
        کاملن با نظرتون موافقم
        و به هیچ ‌جه کار پسندیده ای نیست
        گرچه یکی از هدیه هایی که همیشه دوست دارم بگیرم چیز های چرمی است
        ولی حتمن از این به بعد نهایت تجدید نظر را میکنم.
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۱۱:۴۳
        درود بر جناب شفیعی
        زیباست
        خندانک خندانک خندانک
        با تو و این حجم از نامردی چشمانتان
        آشنا هستم ،نه آن اندازه که بیگانه ام خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۲۱:۱۲
        دوست خوبم سلام
        خوبین
        ممنون از اینکه قابل میدانید
        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۱۶:۱۰
        خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۲۱:۱۳
        دوست خیلی خوبم
        ممنون از شما
        کاش برامنظرتونو بنویسی
        ارسال پاسخ
        یاسر کریمی
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۱۷:۱۴
        درودها بر شما شاعر نیک اندیش خندانک
        مفاهیم زیبایی در شعر شما گنجانده شده
        که نیاز به فکر کردن رو تقویت میکنه خندانک
        احسنت خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۲۱:۱۳
        سلام
        خدارو شکر پسندیدی.
        قربونتون
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۲۲:۲۶
        درود جناب شفیعی برادر عزیز زیباست
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۲۲:۴۳
        قدم روی چشم من گذاشتید
        ارسال پاسخ
        رحیم فخوری
        يکشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۳ ۱۵:۵۲
        درودتان استاد شفیعی گرانقدر
        مشتاق دیدار بودیم که خوشبختانه سعادت نصیب شد و پارادوکستان را نیز با چشم دل خواندیم
        عرض تبریک برای سرودن این اثر ارجمند و فاخر خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام
        استاد عزیزم
        خیلی از زیارتتان خوشحال شدم
        دلتنگ قلم زیبایتان شدم
        ارسال پاسخ
        رحیم فخوری
        يکشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۳ ۱۵:۵۲
        تقدیم با احترام
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مجتبی رحیمی
        دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۳ ۱۷:۴۹
        استاد مجتبی شفیعی؛ عرض سلام و ارادت

        غزل شما تلفیقی بدیع از تناقض‌های درونی انسان است که در هر بیت، تضاد میان امید و ناامیدی، عشق و بی‌اعتمادی، و ایمان و شک را به‌خوبی به تصویر می‌کشد. تکرار هوشمندانه‌ی «نه آن اندازه که» به غزل ریتمی خاص و تأثیرگذار بخشیده و حس پارادوکسیکال شعر را عمیق‌تر کرده است.

        عرض ارادت
        قدح

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام استاد عزیزم
        خوبید
        ببخشید بابت تاخیر در جواب دادن
        خیلی خوشحالم از اینکه صفحه ی ناقابل بنده را قابل دانستید
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۳ ۱۸:۰۰
        درود بر استاد شفیعی گرامی
        شعر ارجمند وزیبایی بود خندانک
        دست وقلم مریزاد
        موید باشید وهمواره نویسا خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام
        بسیار ممنون از تشریف فرمایی شما
        و خیلی متشکرم از اینکه قابل دانستید
        ارسال پاسخ
        جلال مهدوی
        دیروز
        دوست دارم مهندس
        شعراتو که میخونم بیشتر دلم برات تنگ میشه
        و چقدر افسوس میخورم که چه گوهری بودی که زمانی که کنارت بودم میتونستم از شما بیشتر یاد بگیرم و چه فرصت هایی رو از دست دادم.همیشه در قلب منی 💓💓🌹
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2