شنبه ۱۵ دی
وعده ی او شعری از محمد حسنی
از دفتر حیا نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ ۳ روز پیش شماره ثبت ۱۳۴۸۶۹
بازدید : ۱۲۴ | نظرات : ۱۸
|
آخرین اشعار ناب محمد حسنی
|
وعده ی او
مثل روزنه های کوچکی
در سقف فاصلاب بود
که گاهی نور کوچکی می تابید
اما اگر راه بود
به جان می خریدم
شب باز به بهانه ای
دیوار این تکیه را چراغانی کرده بودند
و نور از بالای دیوار
به خانه های اطراف می رسید
علی که کر مادرزاد بود
با کشیدن چادر مادرش
اورا از افتادن به چاله ها نجات می داد
خانه های این کوچه تا مسجد
همگی کور بودند
جلسه چندم باز سر ایمان بود:
ساده زیستی خوب است
ظواهر جای خود دارد
مهم این است
که ظاهر و باطن را یکسان زیبا کنیم..
علی و مادرش
هر چه نگاه می کردند
حرف ها درست بود
چون هم بیرون چراغانی بود
هم این داخل با لوسترهای بزرگ و پر نوز زیبا..
ناگهان مادر علی
یاد درس هایی با علی افتاد
چون هر روز
بخاطر معلولیت با او کار میکرد
کم نیاورد
هنر یعنی افزودن.. :
پس چرا این کوچه ها تا این حد بی بهره از هنرند
زیبایی یعنی برداشتن زشتی و اضافی ها.. :
این همه دیوار کج در حال سقوط
و نخاله حاصل از تخریب و بخیه اسفالت
در این کوچه هاست
عقل برای دانستن..
ایمان برای جهت دادن..
با کمی تعقل در این کوچه ها و شهر آنقدر
ایرادها در ذهنش ظهور کرد
که به جهت ایمانش در این جلسه شک کرد!
برنتابید
بلند شد
سخنران
سخنرانی را به سمتی از اثبات و
زیبایی برده بود
و حضار دهانشان
به ان تعقل و ایمانی که داشتند
شیرین می شد....
اما من باز
سر حرفم هستم:
وعده ی او
مثل صدای اب رودخانه بود
که از لوله های فاضلاب خانه ها
به فاضلاب می ریخت
اگر راه بود
به جان می خریدم
م حسنی
|
نقدها و نظرات
|
سلام استاد استکی عزیز سپاس | |
|
سلام استاد محمدی سپاس از حضورتان | |
|
سلام استاد انصاری عزیز سپاس از لطف و بداهه ی زیبای شما در پناه خدا | |
|
سلام جناب رحیمی سپاس از حضور و تحلیل شما لطف عالی مستدام در پناه خدا | |
|
سلام جناب میرزا دوست سپاس از حضور و نظر شما لحظه هاتان پر از شادی در پناه خدا | |
|
سلام جناب فتحی سپاس از حضور ارجمندتان موفق باسید در پناه خدا | |
|
جناب عبدالله پور عزیز سلام و سلامتی دارم خدمت شما در پناه خدا باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
اجتماعی بسیار زیبا و موثر بود