درود مجدد
اثرتان را دوبار دیگر خواندم و احساس کردم که به غیر از «خورشید» آن چهار قافیه دیگر (با معیار زنگ مطلب نیما) خوش نشسته است (مخصوصا آخری یعنی «زایید» خیلی جاندار و محکم است). به نظرم نوع تقطیع باعث شده بود روان نخوانم.
از مصداق نیمایی زیبای شما خارج می شویم و یک مطلب عام را در مورد نیمایی مطرح می کنم:
«قافیه» بدون پیوستگی کاربردی با «زنگ مطلب» برای نیما اهمیتی ندارد.
هر جا هم لازم شد گونه نوظهوری از قوافی استفاده کرده اما زنگ مطلب را حفظ کرده است.
کلاسیک سراها غالبا وقتی نیمایی می گویند فرم سنتی قافیه را رعایت می کنند اما از زنگ مطلب غافل می شوند. البته استثنایی هم وجود دارد. شاعران کلاسیک سرایی که به ندرت نیمایی می گویند اما حق زنگ مطلب را به جا می آورند. مثل «معینی کرمانشاهی» و خود شما
باز تاکید می کنم نیما، از چنان قوافی عجیبی استفاده کرده است که دسته بندی جدیدی در حوزه قوافی پدید آمده است و آن هم به خاطر اصالت زنگ مطلب در نظر اوست که شکل قافیه را تحت تاثیر قرار می دهد.
رجوع شود به دسته بندی های قوافی جدید در دوران معاصر که برخاسته از شاعرانه های نیما و برخی یارانش است.
در پناه خدای مهربان باشید.
خلاقانه بود ...بد به دلتان راه ندهید
جالب بود .
فقط یک مطلب کوچک... این نوع از آبستن حوادث دستخوش اشعار شاعران زیادی بوده و نظر من این است اگر در این زمینه شعر گفتید باید مطلب نشنیده و تازه ای در آن به چشم بخورد .
همین عزیزم ...
ولی سروده خوبی بود موفق باشید