من آنچنان بدم تا خوبی ز تو ندانم
تو خوب آنچنانی از رحمتت نمانم
............................................
خدای حَبیب و طَبیب و قَریب
رَفیق و شَفیق و رَقیب و حَسیب
به نامی که خود را به آن خوانده ای
ترحّم بفرما به درمانده ای
به درگاه تو با یقین آمدم
به همراه حبل المتین آمدم
به آیات حقّش ببخشی مرا
خداوندِ غفّارِ صاحب عطا
که قرآن، مجید است و بخشنده وار
منادی به عفو است بر توبه کار
به تاریکیِ جهل نوری مبین
چراغ هدی بر دل متّقین
هر آن کس که شد همدمش پاک شد
رها از تعلّق بر این خاک شد
به هر رهرو حق کرامت کند
در آن روز حسرت شفاعت کند
کسی را که با او شود همنفس
نجاتش دهد از هوی و هوس
به دل نور بخشیده روز الست
به او هست محروم افراد پست
فقیری که بر سفره او نشست
به راه خدا، بار و بندیل بست
من از کوچه بیکسی آمدم
از آن اوج دلواپسی آمدم
به سوی کسِ بیکسان آمدم
به خوف و رجا همزمان آمدم
که خوفم ز خویش است و اعمال خویش
فرستاده ام آن سرا پیش پیش
ولی امتداد رجایم تویی
بر این فخر دارم خدایم تویی
پناهم تویی، رازدارم تویی
امید دل بیقرارم تویی
رئوفِ من ای غایة الطّالبین
تو ای منتهی رغبة الرّاغبین
خطابم کنی لحظه ای عبدِ من
جدا می شود روحم از جان و تن
بر این شوق از شعف پر می زنم
به اوج سماوات سر می زنم
جهان را که با لطف کردی پدید
به هر گوشه باران بخشش چکید
دل هر زمین دانه ای کاشتی
به آن رزق مخلوق انباشتی
به هفت آسمان رحمتت جار شد
و حسنت به هر جا پدیدار شد
تو را شکر گویم اگر دم به دم
به پیش سخایت بُود کم ز کم
شدم بر سپاسِ نفس ناتوان
چه گویم به شکرانه ی یک جهان
سلام و عرض ادب
چه مناجات خلوص اندیش و زیبایی
دلنشین است بویژه الان در طلوع صبح
سلامت و دلشاد باشید