سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 15 آبان 1403
    4 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 5 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۱۵ آبان

        نوبت مطب

        شعری از

        مهرداد مانا

        از دفتر شعر مانا نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ ۴ روز پیش شماره ثبت ۱۳۳۴۹۹
          بازدید : ۳۵۰   |    نظرات : ۷۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهرداد مانا

         
        نوبت مطب
         
        _ دهانت را باز کن
         
        _ می دانی دکتر،
        تمام این تبخال از دق داعش است؟
        تو فکر کن
        وقتی درد به دکلمه  
        و ستم به سرود
        و خفت به خواب نمی رسد
        چه مضیق مرگباری ست !!
        آه
        به پهلوی چپم دست بکش
        دسست بکشششششش دکتر
        اینجا موطن قدیسه ای از تبار آب است
        که به ویار سیب مبتلا شد
         
        _ تو شیشه می کشی مردک؟
         
        _ شیشه نمی کشم
        شیشه ی هرچه شعرست شکسته در چشمانم
        اصلا چیزی در گلویم گیر کرده
        که نه قی می شود و نه قورت می رود !!
        باور دارم که مرا نزاییده اند
        بلکه باریده اند
        برای همین است گاهی با کلمات تبخیر می شوم
        پس لطفا نگو مانا چه شده
        که کوهستانها به فتح شانه ات کمر بستند 
        و کتابها برای خواندن نگاهت صف کشیدند
        یا فیلمها برای دیدن دلت ؟؟
        آه بگذریم دکتر
        هنوز بوی شیر می آید از دهان زنی که
        مرا با انگشت سبابه اش دار زد:
        پس از انقراض انسان
        نوبت سکوت شاعران است ...
         
        -بداهه ای بگو تا بشنوم
         
        _ شما اهل دانش هستید مگر نه؟
        پس چرا کسی نمی پرسد دو مار شانه ی ضحاک
        مغز سر چند هزار شفیره را در پیاله کردند
        که کنون جهان از پوپک و پروانه خالی ست ؟؟
        اهل بداهه نیستم
        اما این قبیله ی عاصی نمی دانند
        روزی همین گونه ی ترک خورده 
        که کنون کویر قحط است،
        شط پر آشوب اشک مردی بود که دریا
        به گرد گریه اش نمی رسید.
        می دانی
        همیشه حسرت یوسف بود در نگاه نمور زلیخا
        وگرنه، تمام هرزه های مصر هم
        سر انگشتشان در بزنگاه هوس بریده شد
        اهل بداهه نیستم
        اما چراغ چشم زنی روشن که می شد
        شاعرانه شب را فراموش می کردم
        توفانکی از سوی کلمات می آمد
        بافه های خیالم را باد می برد ...
         
        _ و این خود بداهه ی بی غایتی ست !!
         
        _ نه دکتر
        پرخاش و پرسش است
        که در هر سروده ام ماسیده است
        من یادگار یخساران پیش از خورشیدم
        اهل بداهه نبودم به خدا
        اما تو بگو
        دیدن بدر کامل در بادیه زیباتر است
        یا تماشای منیژه از پنجره ی چاه ؟؟
        حالا هر کجای این خواب خواستید
        خیمه بزنید
        ما که خیری از زن و زیتون ندیدیم
        و آن دو سه بوسه ی بی هنگام هم
        شط شیرین رویایی بود
        که از نمکزار زندگی ام گذشت
        باور کن دکتر
        وقتی از عشق سخن می گویند
        از سادگی سروده های مانا خجالت می کشم
        عشق ، نه آبی بود که تن ترانه ام را بشوید
        نه نانی که بر سفره ی ویارم بگذارم 
        به یاد نگاهش که می افتم
        خدا را در خامی خیال گم می کنم
        شیشه نمی کشم از قرار
         شیشه ی عمر کبوتری اما
        در دلم می شکند هر شب !!
         
        _ از بیماری ات بگو
         
        _ راستش به مرحله ای رسیده ام
        که شبها با چشم باز کابوس می بینم
        و برای آنکه سرم بر دار مصیبت درد نکند
        روزی ده حبه ستاره ی خاموش را
        با موج اقیانوس می خورم
        گاهی فکر می کنم
        یکی که نامش را نمی دانم،
        مرا وقتی جنین بوده ام
        شلاق زده که شاعر شو !!
        وگرنه نمی گذاریم
        از دانه ی صدفی که در تبسم کودکان است،
        به کشف خورشید برسی !
        آه دکتر
        راستی شنیده ام پیش از من،
        ابلهان بسیاری به هوای بوسیدن ماه
        به تشت آب سفر کرده اند 
        شنیده ام پیش از شعر مانا
        عشق در انحصار موبدان معبد مبادا بوده است
        و مردی که احتمالا از تخمه ی ترنم بود
        روزی به معشوقه اش گفت :
        " حس می کنم چیزی در نگاه توست
        که روزی راز مرا به دریا خواهد گفت "
        نخند دکتر
        هنوز هم حس می کنم،
        بین تاک و ترانه حکایتی ست
        وگرنه از شعر من و چشمان او
        کسی سراغ شراب شیراز نمی گرفت
        تو خود را نگاه نکن
        که دامنت از این دریا خیس نشد
        من پیش از آنکه به نطفه برسم
        قرون بسیاری همراز باران بوده ام .....
        آه
        حديث دشنه و خون خسته ام کرد دکتر
        از زن و زیتون بگو
        این زمستان آبستن بهاری دیگر است.
         
        _ آقای مانا لطفا نفس عمیق...
         
        _دست از گریبانم بردار شیث بی شباهت
        که این خانه ی خشتی
        خونبهای هابیل نخواهد شد
        دوشیزه ای عور بودم
        در لفافه ی ذکر ذکریا
        تو آمدی و من از نسیم بامدادان
        باردار فرزندی شدم
        که خونش، شراب شام واپسین انسان شد 
        می دانی دکتر
        جهانی که این جانیان از جانش دوست تر داشتند
        با تمام کوههای طلا و رود الماسش
        با تمام بوسه و بغلهای آهسته اش
        با تمام رقص موج و سمفونی بادش
        به یک کلمه از شعر مانا نمی ارزید
        چه سود در طالعم نوشتند،
        خورشید هزار کهکشان خاموش باشم
        اما دلم گرفتار زنی باشد
        که چشمانش تاکستان تخیل بود !!
        من که کاری نکردم
        هوای حوا ، آدمم کرد ...
         
        _ مانای عزیز: توضیح دقیق تر بده
        بدانم مشکل چیست
         
        _ باورت نمی شود دکتر
        جنين نارس روسپیان بسیاری بوده ام در بانکوک
        که دور از چشم خدا، سقطم کردند
        گوشه ی تاریکی از همین شعر
        مزار مردگان ناکازاکی ست
        بلوچی در بزنگاه هر واژه ام
        از تشنگی تلف می شود
        پیشمرگی در راهراه پیراهنم
        تیرباران !!
        و مفتیانی در معبد مغزم نشسته اند
        به تحریم ترانه و تنباکو
         
        _ اراجيف نباف مانا
        تو فقط مردی هستی
        که کمی تا قسمتی، هوای واژه ات ابری ست 
        و روی ریه های خیالت
        ریزگرد هزار هامون بی هاجر
        علاج می خواهی ؟
        به خورشید نیندیش
        شب از تاریکی و تردید، آبستن است !!
        تو فکر می کنی،
        اگر کرباس تاریکی پاره کنی،
        خفاشان به خونخواهی شب،
        شعرت را مثله نخواهند کرد؟
        باور کن
        تاریخ، گورستان اطلسی هاست و دین،
        دیناری در کیسه ی شیاد !
        تو اما چه تنهایی !!
        انگار از صفحه ی تقدیر گم شده
        و رادارها
        سقوطت را رصد می کنند بر سینه ی هیچ
        مگر گلاله ات به گلاب گریه تعمید کند،
        که این تاکستان تشنه
        شراب طهور هیچ ابریقی نخواهد شد.
        تو باید تکلیف تاریک این شعر را
        با واژه ها روشن کنی
        ساعت از صفر و بهار از بوسه گذشته است....
         
        _ آه دکتر
        نبضم اینجا میان دست تو می تپد
        یا سنگری در سارایوو ؟؟ نمی دانم ....
        نمی دانم و هنوز این هنگ خسته از جنگ
        غریق اشک کودکان کوبانی ست
        بچکان ماشه را لعنتی !!!
        من سوگوار آن سرباز بی پوتینم
        در کوههای بازی دراز
        و درین کافه ی بوسه و لاس
        آرام و قرارم نیست
         
        _ شاعری یا شیشه می کشی؟
         
        _ می دانی دکتر
        اصلا مرض واگیری ست شعر
        به خواب هر زنی که می روی،
        بالشش، گاوخونی گریه می شود
        شیشه نکشیدم اما
        تصویر ناتمام ماه
        در برکه ی چشم آن دختر افغان را یادم هست
        تا صبح چنان شاعرم کرد
        که با دود سیگار
        نام خدایان قریش را در هوا می نوشتم.
         
         
        _دهانت را باز کن،
        این اراجیف که می بافی نانت را آجر می کنند
         
        _ آه گوش کن
        پچ پچی انگار از ته این غار می شنوم
        من به این تخم کفتر و تار سوری مشکوکم
        عمرو عاص !!
        گلوی هبل زخمی ست
        و جگر این مرد هاشمی: داروی هزار درد ناسور
         
        _دهانت را باز کن ... لدفا
         
        _آه دکتر
        اینقدر خار در چشم من است
        که در بادیه های بی هاجر نیست
        و جهل این جماعت که
        گناه مرا بر طبل ستاره می کوبند
        استخوانی ست در گلوی این شعر
        مرا چه فرض کرده ای دکتر ؟؟؟
        داغی تنم از هرم هیروشیماست
        نم گونه هایم، از اثر سیل معمولان
        به این میز و منشی چه می نازی
        من صدای پیامبری هستم
        که دستش را به بیعت شکسته اند
        تبرم کو ؟؟
        هر لحظه نمرود نابکاری
        مرا به آتش پرتاب می کند
        سواد و سودای زنی بودم در زنده رود
         که هرشب در شعرم به چله می نشست
        و چشمش از سرمه ی حلاج سیاه شد !!!
         
        _ لطفااااااا مریض بعدی....
        ...
         
         
        سنندج دهم اردیبهشت 98
        ۱۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۲ روز پیش
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        موفق باشید خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        بر جنابتان دو صد بدرود
        آیا حوصله تان سر نرفت از اطناب کلام مانا ؟؟
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        دیروز
        نفسم گرفت از این شعر، غم این پست را بشکن
        غم این پستک جادویی، مانای شاعر را بشکن 🤪

        راستیتش حوصله خوندن شعر بلندرو نداشتم و اگه تا قبل امروز می‌اومدم پستتون، ازلکی نخونده، می‌نوشتم زیباست و فوق نهایتش با توجه به کامنت‌ها می‌گفتم و چه نفس‌گیر 😅
        والا به خوداااا... خندانک
        عجیب غریب شاهکاره... خندانک خندانک
        و کلمه‌ی منحصربه فردی که لایق شعرتون باشعع رو پیدا نمی‌کنم تا باهاش احساس واقعنیمووو در موردش بگم... خندانک
        فقط یه چیزی بنظرم شما مانای شاعر جادوگر هستید خندانک
        درود بر شما و اندیشه‌های سیاسی، اجتماعی، نظامی، اخلاقیههه جذابتون خندانک خندانک
        شاد، سلامت و ثروتمند باشید خندانک

        مهرداد مانا
        خداوند به شما شکیبایی بدهد که توانستی شعر بلند مانا را تاب بیاوری و تحمل کنی. نزدیک یک ماهه ویرایش کامل شعرهامو شروع کردم و بیشتر از ۲۰۰ قطعه را دور ریختم. تعداد شعرهای بلندم حدود ۳۰ قطعه س و بیشتر برای نشر آنها تلاش می کنم، چون حس می کنم زمینه های بحث بیشتری دارند. به هر حال ممنونم که آمدی و نوشتی 💙💙🩵🩵🤎🤎
        ارسال پاسخ
        رسول دبیر (نافذ)
        ۳ روز پیش
        باسلام و درود استاد بزرگوار
        روزگار بکام وبه مهر خندانک خندانک
        نرگس زند (آرامش)
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        منت نهادید
        و سرم فراز نمودید.
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        ۳ روز پیش
        از بیماری ات بگو

        _ راستش به مرحله ای رسیده ام
        که شبها با چشم باز کابوس می بینم
        و برای آنکه سرم بر دار مصیبت درد نکند
        روزی ده حبه ستاره ی خاموش را
        با موج اقیانوس می خورم
        گاهی فکر می کنم
        یکی که نامش را نمی دانم،
        مرا وقتی جنین بوده ام
        شلاق زده که شاعر شو !!
        وگرنه نمی گذاریم
        از دانه ی صدفی که در تبسم کودکان است،
        به کشف خورشید برسی !
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        به به ! چقدر فراتر از درخشان درخشیدی مانا!
        درود بر مانای ماندگار
        در پناه پروردگار
        همچنان ببار...
        خندانک خندانک خندانک
        نرگس زند (آرامش)
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        هم کلام نازنین جناب نظری عزیز
        درخشان تر اما حضور منور شماست که تاجی ست بر تارک مانای شب زده
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        ۳ روز پیش
        لطفا
        نفس عمیق...
        خندانک خندانک خندانک
        نرگس زند (آرامش)
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        عمیییییییییققققققققق
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        ۳ روز پیش
        درود ها بر حضرت مانا خندانک خندانک خندانک
        اقا زبانم بند آمد اول صبح 🥺🥺👏👏👏👏
        چه شاهکاری چه شگفتانه ای چقدر سرشوق امدم با این همه زیبایی ..
        وچقدر تلخ وچقدر حق ....
        فقط میتوانم ایستاده برایتان دست بزنم شعر را مینوشی بعد میسرایی ؟؟
        هیچگاه شعر طولانی انقدر مرا جذب نکرده بود ..
        بسیار عالی وزیبا خندانک خندانک خندانک
        در پناه حق برایتان بهترین ها را آرزو میکنم استاد گرانقدر خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        بی اندازه شادم کردی نرگس خانم
        خداوند سایه ی چنین دوستان و چنین خواهران خونی را از سر کچل مانا گم نکند .
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        ۳ روز پیش
        لطفا
        نفس عمیق
        خندانک خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        ۳ روز پیش
        درود جناب مانا
        پیروز و دلشاد باشید
        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        و شما نیز پیروز باشید که زحمت راه این صفحه را بر خود هموار نمودید
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد مهدی پور
        ۳ روز پیش
        درود بر شما جناب استاد مانا گرانقدر خندانک

        قلمفرسایی ناب و زیبا

        پیروز باشید به مهر

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        آقا جواد خودمان ... تاج سر مایی رفیق
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۳ روز پیش
        با سلام وارادت شاعر بزرگوار
        همیشه
        طبعتان جوشا
        زبانتان گویا
        قلمتان نویسا
        دلچسب و زیبا شعری بود
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        قدمتان بر دیده ، بزرگوار
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        ۳ روز پیش
        .

        درود تان گرامی

        قلمتان نویسا

        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        قدم رنجه نمودید خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        ۳ روز پیش
        درو برشما ساعر گرامی

        جالب بو د خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        لطف عالی ، متعالی
        ممنونم
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        یاسر کریمی
        ۳ روز پیش
        درودها بر مانای عزیز و گرامی خندانک
        امیدوارم در پناه حق باشی خندانک
        زیبا سرودی احسنت خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        ممنونتم یاسرجان
        به دیده ی منت پذیرایت هستم
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        ۳ روز پیش
        درود بر مانای ماندگار
        خندانک خندانک خندانک
        عطاری دارم و ارزان فروشم
        سه درصد ارزش افروده هم روش
        به صرف
        آویزان شدن به
        ..‌رنگین کمان عشق...
        دعوتید خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        دعوتی ست که نمی توان از آن چشم پوشید خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        ۳ روز پیش
        عشق ، نه آبی بود که تن ترانه ام را بشوید
        نه نانی که بر سفره ی ویارم بگذارم 
        به یاد نگاهش که می افتم
        خدا را در خامی خیال گم می کنم
        شیشه نمی کشم از قرار
        شیشه ی عمر کبوتری اما
        در دلم می شکند هر شب !!
        خندانک خندانک
        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        خلاصه اینکه ته این شعر معلوم شد اصلا شیشه نکشیدم😅😅😅
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        ۳ روز پیش
        سلام واحترام حضرت مانا استاد بزرگوارم
        هرچقدر جلوتر میرفتم بیشتر درد را حس میکردم
        درودهایم تقدیمتان قلمتان همیشه رقصان
        بمانید به مهر و به سراید به این زیبایی
        🌹🌹
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        بانوی نجیب سایت
        نامتان پر شکوه
        خوش آمدید و خلق گرفته ی مانا را فراخ نمودید خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        ۲ روز پیش
        سلام استاد مانای عزیز

        مشتاق دیدار

        به به چه سپید شکوهمندی مهمانمان کردید
        جا داره از سواد ادبی بالایتان که متواضعانه در شخصیت تان نهفته است تقدیر کنم

        مهرتان مانا خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        ۲ روز پیش
        در واقع بنده شاگرد کلاس فروتنی و ادب شما هستم سعید جان خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        افسانه نجفی
        ۲ روز پیش
        _سلام دکتر...
        منم مریض بعدی...
        شاید هم من همان قبلی باشم
        خودم هم نمی دانم !
        نه شیشه کشیده ام
        نه شیشه ام
        اما هر ثانیه
        هزار ترک
        بر تارک تنم
        زاده می شود از درد...
        می دانی دکتر
        من نه مانا هستم
        و نه حتی شاعر
        فقط تمام صبرم
        تیر می کشد...
        در این لاعلاج
        بدنبال علاج با واژه ی تازه
        می گردم...
        _نفس تنگی هم داریید ؟؟؟
        _بله دکتر...شدید...
        نفسم خجالت می کشد از آمد و شد...
        🌹🌹🌹
        درود بر استاد مانا ی عزیزم
        🌹🌹🌹
        مهرداد مانا
        بر این آستانه منت نهادید و سرفرازم نمودید بانو نجفی عزیز
        خوشحال شدم از کامنت احساسی و شاعرانه ی شما
        ارسال پاسخ
        افسانه نجفی
        🌹🌹🌹
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        حسام رجبی
        دیروز
        سلام استاد بی نظیر سرودید...

        مثل همیشه به احترامتان کلاه از سر بر میداریم!! خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        خوش آمدی دوست گرامی
        ممنونم خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید ابول مشدی
        دیروز
        👏👏👏👏👏👏woooooow
        مهرداد مانا
        حضورتان مایه ی خرسندی ست خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم عادلی
        دیروز
        درود استاد زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        ممنون محبت شما هستم خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد گلی ایوری
        دیروز
        درود و عرض ادب و احترام استاد گرامی
        با اینکه طولانی بود ولی یک شیرینی و کشش خاصی داشت
        سلامت باشید و پایدار
        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        از کامنت انرژی بخش شما متشکرم
        مرسی که آمدید، خواندید و نگاشتید خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدکریمی (پویا)
        ۱ ساعت پیش
        درود برمانای شاعر
        سرفرصت ازاین بحرطویل باید صید کنم🌷🌷
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2